loading...
گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز
محسن محسنی بازدید : 204 یکشنبه 04 اردیبهشت 1390 نظرات (0)
به زعم تحلیلگران، حسینیه ها و مساجد شیعیان رسانه هایی هسته ای، کوچک، انتشار یافته و در عین حال منسجم هستند که در عزاداری ایام فاطمیه و محرم، قدرت نرم شیعیان را بازتولید نموده و سرکوب آنها به ویژه در بحرین، بسیار پیچیده است.
 
 

IMAGE634390862883593750.jpg

 
 
مشرق- در جریان نا آرامی های اخیر کشور های عربی، تحلیلگران غربی موج بیداری اسلامی را به "انقلاب های توییتری" نسبت دادند و سعی در فروکاست آن داشته اند. این در حالی است که ضریب نفوذ اینترنت در این کشورها است.

حتی در اوج اعتراضات مردم مصر که به سقوط حسنی مبارک منجر شد؛ کارشناسان در حالی مدعی توییتری بودن انقلاب مصر بودند که رژیم دست نشانده مبارک، برای فروکش کردن آتش این انقلاب؛ شبکه های اجتماعی، اینترنت، پیام کوتاه و... را بر روی انقلابگران مصری بسته بود و سعی در فلج سایبرنتیکی آن داشت؛ اما این اقدام منجر به جلوگیری از انقلاب نشد و قیام اسلامی مصر، به فرجام نسبی خود رسید.

پرسش اینجاست که قیام هایی که نه رهبر دارد، نه از رسانه های اجتماعی برای هدایت اعتراضات خیابانی بهره می برد چگونه به حیات خود ادامه می دهد؟

در جوامع مسلمانی که اکثریت آن ها از اهل تسنن هستند؛ از جمله لیبی و اردن و تونس و عربستان و به ویژه مصر "نماز جمعه" قویترین رسانه ای است که اگرچه از شیوه ای سنتی برخوردار است اما محوریت و اساس اعتراضات را بر پایه اسلام استوار می کند و از عمق و نفوذ رسانه ای و تاثیر ارتباط مستقیم و ایجاد اتحاد و همبستگی هرچه بیشتر برخوردار است.

اما کشورهایی که اکثریت آنها شیعه هستند؛ در کنار استفاده از نماز جمعه به عنوان رسانه ی قدرتمند و متمرکز؛ از رسانه های هسته ای و کوچکتری بهره می برند که حالت انتشار یافته داشته و در عین حال منسجم هستند. رسانه های آنها مساجد و حسینیه است.

عزاداری شیعیان برای امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) که در مساجد و حسینیه صورت می گیرد؛ دو عاملی است که علاوه بر انجام ماموریت رسانه بودن؛ برای تعمیق و انگیزش اجتماعی و تحرک معترضان بسیار موثر بوده و ظرفیت بسیار بالاتری به نسبت رسانه های نازلی همچون توییتر و فیس بوک ایجاد می کند و به زعم برخی کارشناسان علوم ارتباطات، به لحاظ برخورداری از ظرفیت ارتباط مستقیم و به اشتراک گذاشتن یک غم مشترک و هویت مشترک، از عالی ترین حد تاثیر رسانه ای برخوردار است و قدرت نرم آنها را بازتولید می کند.

آنچه که در بحرین اتفاق می افتد؛ پدیده ای از جنس قیام اسلامی است که مردم ایران در انقلاب سال 1357 آن را تجربه نمود و ساواک در تلاش برای جلوگیری از عملکرد این رسانه بود. چیزی که جنبش سبز در فتنه 88، ظرفیت آن را خیلی دیر کشف کرد و حتی در عاشورای 88 در کمال ناآگاهی از آن استفاده ی معکوس نموده و سپس این اقدام به پایان حیات این جنبش انجامید. اگر چه باید گفت که این "جنبش زوال یافته" که به دلیل ماهیت غیر دینی، نتوانست از ظرفیت این رسانه های سنتی استفاده کند؛ اما در اصلاح اشتباه استراتژیک خود، اکنون سعی دارد که این رسانه بی بدیل را از مردم ایران بگیرد و آن را به لفظی تهی از معنا بدل کند.

آل سعود و آل خلیفه و مستشاران آمریکایی در بحرین، با مطالعه بر روی قدرت نرم ملت ایران به ظرفیت های حسینیه ها و مساجد، بخصوص در ایام عزاداری در بحرین پی برده و سعی در تخریب آن دارند که دامنه این تخریب ها تاکنون به 28 مسجد و 50 حسینیه در شهرهای کرزاکان، سلام‌آباد، عالی و بو قووه بحرین رسیده است.

برخلاف نماز جمعه که به دلیل تجمع نقطه ای و متمرکز آن، جلوگیری از شکل گرفتن اعتراض به سادگی و با تجهیزات پلیسی امکان پذیر است؛ حسینیه ها و مساجد شیعی ، به سبب انتشار و تعددی که در سطح شهرها دارند، و اقدام نامتقارن و متفاوتی را که در بر می گیرند؛ برخورد با آن واجد پیچیدگی خاصی است.

این امر سبب می شود که کنترل تظاهرات و سرکوب حرکت های اسلامی از جنس شیعی، برای سرویس های امنیتی غرب به ویژه آمریکا پدیده دشواری باشد و فرمول های متفاوتی را از آنچه در زمین بازی غرب اتفاق می افتد؛ در بر بگیرد.
محسن محسنی بازدید : 164 یکشنبه 04 اردیبهشت 1390 نظرات (0)
به زعم تحلیلگران، حسینیه ها و مساجد شیعیان رسانه هایی هسته ای، کوچک، انتشار یافته و در عین حال منسجم هستند که در عزاداری ایام فاطمیه و محرم، قدرت نرم شیعیان را بازتولید نموده و سرکوب آنها به ویژه در بحرین، بسیار پیچیده است.
 
 

IMAGE634390862883593750.jpg

 
 
مشرق- در جریان نا آرامی های اخیر کشور های عربی، تحلیلگران غربی موج بیداری اسلامی را به "انقلاب های توییتری" نسبت دادند و سعی در فروکاست آن داشته اند. این در حالی است که ضریب نفوذ اینترنت در این کشورها است.

حتی در اوج اعتراضات مردم مصر که به سقوط حسنی مبارک منجر شد؛ کارشناسان در حالی مدعی توییتری بودن انقلاب مصر بودند که رژیم دست نشانده مبارک، برای فروکش کردن آتش این انقلاب؛ شبکه های اجتماعی، اینترنت، پیام کوتاه و... را بر روی انقلابگران مصری بسته بود و سعی در فلج سایبرنتیکی آن داشت؛ اما این اقدام منجر به جلوگیری از انقلاب نشد و قیام اسلامی مصر، به فرجام نسبی خود رسید.

پرسش اینجاست که قیام هایی که نه رهبر دارد، نه از رسانه های اجتماعی برای هدایت اعتراضات خیابانی بهره می برد چگونه به حیات خود ادامه می دهد؟

در جوامع مسلمانی که اکثریت آن ها از اهل تسنن هستند؛ از جمله لیبی و اردن و تونس و عربستان و به ویژه مصر "نماز جمعه" قویترین رسانه ای است که اگرچه از شیوه ای سنتی برخوردار است اما محوریت و اساس اعتراضات را بر پایه اسلام استوار می کند و از عمق و نفوذ رسانه ای و تاثیر ارتباط مستقیم و ایجاد اتحاد و همبستگی هرچه بیشتر برخوردار است.

اما کشورهایی که اکثریت آنها شیعه هستند؛ در کنار استفاده از نماز جمعه به عنوان رسانه ی قدرتمند و متمرکز؛ از رسانه های هسته ای و کوچکتری بهره می برند که حالت انتشار یافته داشته و در عین حال منسجم هستند. رسانه های آنها مساجد و حسینیه است.

عزاداری شیعیان برای امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) که در مساجد و حسینیه صورت می گیرد؛ دو عاملی است که علاوه بر انجام ماموریت رسانه بودن؛ برای تعمیق و انگیزش اجتماعی و تحرک معترضان بسیار موثر بوده و ظرفیت بسیار بالاتری به نسبت رسانه های نازلی همچون توییتر و فیس بوک ایجاد می کند و به زعم برخی کارشناسان علوم ارتباطات، به لحاظ برخورداری از ظرفیت ارتباط مستقیم و به اشتراک گذاشتن یک غم مشترک و هویت مشترک، از عالی ترین حد تاثیر رسانه ای برخوردار است و قدرت نرم آنها را بازتولید می کند.

آنچه که در بحرین اتفاق می افتد؛ پدیده ای از جنس قیام اسلامی است که مردم ایران در انقلاب سال 1357 آن را تجربه نمود و ساواک در تلاش برای جلوگیری از عملکرد این رسانه بود. چیزی که جنبش سبز در فتنه 88، ظرفیت آن را خیلی دیر کشف کرد و حتی در عاشورای 88 در کمال ناآگاهی از آن استفاده ی معکوس نموده و سپس این اقدام به پایان حیات این جنبش انجامید. اگر چه باید گفت که این "جنبش زوال یافته" که به دلیل ماهیت غیر دینی، نتوانست از ظرفیت این رسانه های سنتی استفاده کند؛ اما در اصلاح اشتباه استراتژیک خود، اکنون سعی دارد که این رسانه بی بدیل را از مردم ایران بگیرد و آن را به لفظی تهی از معنا بدل کند.

آل سعود و آل خلیفه و مستشاران آمریکایی در بحرین، با مطالعه بر روی قدرت نرم ملت ایران به ظرفیت های حسینیه ها و مساجد، بخصوص در ایام عزاداری در بحرین پی برده و سعی در تخریب آن دارند که دامنه این تخریب ها تاکنون به 28 مسجد و 50 حسینیه در شهرهای کرزاکان، سلام‌آباد، عالی و بو قووه بحرین رسیده است.

برخلاف نماز جمعه که به دلیل تجمع نقطه ای و متمرکز آن، جلوگیری از شکل گرفتن اعتراض به سادگی و با تجهیزات پلیسی امکان پذیر است؛ حسینیه ها و مساجد شیعی ، به سبب انتشار و تعددی که در سطح شهرها دارند، و اقدام نامتقارن و متفاوتی را که در بر می گیرند؛ برخورد با آن واجد پیچیدگی خاصی است.

این امر سبب می شود که کنترل تظاهرات و سرکوب حرکت های اسلامی از جنس شیعی، برای سرویس های امنیتی غرب به ویژه آمریکا پدیده دشواری باشد و فرمول های متفاوتی را از آنچه در زمین بازی غرب اتفاق می افتد؛ در بر بگیرد.
محسن محسنی بازدید : 274 یکشنبه 04 اردیبهشت 1390 نظرات (0)
رئیس فراكسیون نمایندگان اهل سنت مجلس:
حمله‌كنندگان به مساجد بحرین از دایره اسلام خارج‌ هستند
محمودزاده، رئیس فراكسیون نمایندگان اهل سنت مجلس شورای اسلامی، آتش زدن مساجد در بحرین را اقدامی ضد اسلامی خواند و تأكید كرد: كسانی كه به مساجد حمله می‌برند و قرآن‌ها را آتش می‌زنند، هر كه باشند از دایره اسلام خارج هستند.

به گزارش "بیداری اسلامی"، جلال محمودزاده، نماینده مردم مهاباد در مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار تقریب، با تأكید بر اینكه «فراكسیون نمایندگان اهل سنت مجلس شورای اسلامی، ضمن تأیید حركت‌ها و شعارهای عدالتخواهانه و اسلام‌طلبانه مردم كشورهای عربی، حركت‌های ضددینی مثل آتش زدن مسجد و توهین به اماكن مقدس را محكوم می‌كند»، اظهار داشت: چنین برخوردهایی در اسلام وجود ندارد. كسانی كه به مساجد - چه مسجد اهل سنت و چه مسجد شیعیان - حمله می‌برند، از دایره اسلام خارج هستند.

وی حمله به مقدسات و مساجد در بحرین را، حركتی تفرقه‌انگیز و توطئه‌ای با طراحی استكبار جهانی خواند و افزود: هدف این تحركات، توطئه و ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی است و این حركت از دید همه جامعه اهل سنت واقعی در ایران و خارج از ایران محكوم است.

محمودزاده ادامه داد: انتظار ما از حكومت‌ها در كشورهای اسلامی این است كه به حرف مردم خود گوش دهند و اجازه ندهند كشورهای بیگانه در امور سیاسی و اجتماعی كشورشان دخالت كرده و بر روی مردمشان آتش اسلحه بگشایند.

وی همچنین تأكید كرد: نهایتا ما انتظار داریم جامعه بین‌الملل و سازمان ملل این حوادث را پیگیری كرده و با مسببان این حوادث تلخ برخورد جدی كند.

محمودزاده در ادامه این گفت‌وگو با اشاره به تلاش‌های تفرقه‌انگیزانه استكبار جهانی در سراسر جهان اسلام، تصریح كرد: ما به طور قطع می‌دانیم كه كشورهای غربی و استكبار جهانی، پوشه‌ها و پرونده‌های خاصی برای ایجاد تفرقه بین جامعه اهل سنت و جامعه شیعیان در جهان اسلام و در ایران دارند و از همین جهت، برای توطئه‌هایی كه اینها طراحی كرده‌اند برنامه داریم، آماده هستیم و اجازه نمی‌دهیم بین ما و برادران دینی‌مان تفرقه ایجاد شود.

رئیس فراكسیون نمایندگان اهل سنت مجلس، همچنین با اشاره به فعال‌تر شدن گروه‌های تروریستی در برخی استان‌های مرزی كشورمان از ابتدای سال جاری را  در راستای تداوم برنامه‌ریزی‌های استكبار در شرایط خاص منطقه‌ای كنونی دانست و گفت: امروز خوشبختانه در شهرها و استان‌های سنی‌نشین ایران، اهل سنت هم مسجد دارند و هم نمازجمعه و جماعات خود را به آزادی برگزار می‌كنند و مشكلی ندارند، اگر هم مشكلات جزئی وجود داشته باشد، برای همه كشور هست و قابل پیگیری و رفع است.

وی اضافه كرد: این تعامل خوب نظام جمهوری اسلامی با اهل سنت ایران، مورد كینه‌ورزی دشمن است و استكبار درصدد است به ویژه در شرایط كنونی، از اوضاع منطقه‌ای به نفع خود در ایران بهره ببرد.

محمودزاده در پایان تأكید كرد: باید همه ایرانی‌ها، از شیعه و سنی در برابر این توطئه‌ها هوشیار باشند و بدون شك اگر مقداری با درایت بیشتر با این موضوع مواجه شویم، تیرشان به سنگ خواهد خورد.


منبع:تقریب
محسن محسنی بازدید : 211 شنبه 03 اردیبهشت 1390 نظرات (0)
نرگس موسوی!
نرگس موسوی!
ارسال : 18 بهمن 1389 ساعت 15:40
عکس متعلق به دختر شخصی است که دائما دم از اسلام و نظام اسلامی میزنه بعد این وضعه دخترشه!
محسن محسنی بازدید : 216 شنبه 03 اردیبهشت 1390 نظرات (0)

دوم اردیبهشت ماه سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1358 است؛ هرچند كه به گفته برخی از فرماندهان قدیمی تر آن، این تاریخ عملا به بهمن 57 برمی گردد.


سپاه

سپاه یك حركت طبیعی و خودجوش مردمی بود كه همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی تشكیل شد. در روزهای پیش از انقلاب اسلامی، نیروی امنیتی و پلیس رژیم شاه عملا در محله‌ها حكومتی نداشت و ارتش و نیروهای انتظامی هم به پادگان‌ها و مقرهای خودشان رفته بودند و بدین ترتیب اداره خیابان‌ها و كوچه‌ها در دست مردم بود؛ بنابراین به محض این‌كه انقلاب اسلامی پیروز شد، مردم مساجد را به پایگاه‌های خود تبدیل كردند كه در آن‌جا، هم كمیته‌ها و هم سپاه به وجود آمد.

البته در روزهای اول، گروه‌ها و افراد انقلابی در تهران چند سپاه تشكیل دادند؛ یك سپاه خود را وابسته به شورای انقلاب، یك سپاه خود را به دولت و سپاه دیگری هم خود را به شهید محمد منتظری وابسته می‌دانست. در نهایت قرار شد این مجموعه با یكدیگر ادغام و یكپارچه شوند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت یك تشكیلات واحد به وجود آید.

بر همین اساس، در تاریخ دوم اردیبهشت سال 58 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت رسمی تشكیل شد. البته در ذیل نشان سپاه، تاریخ 1357 حك شده است؛ چراكه تشكیل سپاه عملا با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 مصادف است ولی بعدها شورای انقلاب و امام خمینی(ره) به آن رسمیت بخشیدند و تلاش كردند سپاه به صورت یك سازمان منسجم تشكیل شود.

پس از آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قانون اساسی نیز رسمیت یافت و در اصل 150 آن، سپاه به صورت قانونی رسمیت پیدا كرد و برای دفاع از انقلاب اسلامی باقی ماند.

عباس دوزدوزانی كه یكی از پایه گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است درباره هدف تشكیل سپاه گفته است: « هدف از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن و کوشش در راه تحقق آرمان‏های الهی است. »

وی همچنین می گوید: « تقویت توان دفاعی جمهوری اسلامی از راه همکاری با دیگر نیروهای مسلح و آموزش نظامی، از دیگر اهداف تشکیل این نهاد شمرده می‏شود و در اساسنامه سپاه پاسداران که به تصویب شورای انقلاب رسیده، مبارزه قانونی با عوامل و جریان‏هایی که درصدد خراب‏کاری و براندازی نظام جمهوری اسلامی هستند یا با توسل به زور، می‏خواهند حاکمیت قوانین جمهوری اسلامی را از بین ببرند، از مأموریت‏های این نهاد شمرده شده است. از دیگر وظایف این ارگان، می‏توان به خلع سلاح کسانی که بدون مجوز قانونی، اسلحه دارند و همکاری با نیروهای انتظامی در مواقع لزوم برای برقراری نظم و امنیت و حاکمیت قانون در کشور اشاره کرد.»

به گفته سردار جعفری فرمانده كل سپاه، " این مجموعه امروز در اكثر یا همه پروژه‌هایی كه به ویژه در رابطه با نیروگاه‌های هسته‌یی، تولید گاز، احداث نیروگاه‌های مختلف، حفر چاه و انتقال گاز، آب و نفت انجام می‌شود به دولت كمك می‌كند. هدف اصلی سپاه كمك به امر سازندگی دولت است و امروز دولت نیز به این نقش موثر سپاه اذعان دارد."

در روزهای اول انقلاب، كمیته‌ها و سپاه توانستند خلاء امنیتی و انتظامی موجود در ابتدای انقلاب را پر كنند و زمانی كه جنگ تحمیلی آغاز شد نیز، سپاه توانست به دفاع از كشور كمك شایانی كند. با آغاز جنگ، سپاه حضور در جبهه‌های جنگ را آغاز كرد و به سرعت ساز و كار خود را متناسب با نیاز جنگ، از ساختار امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی به یك ساختار نظامی تبدیل كرد.

از سال دوم جنگ كه عملا میدان برای سپاه باز و موانعی كه در ساختار حكومتی وجود داشت برطرف شد، سپاه توانست هم در بعد كسب اطلاعات صحیح از دشمن اقدام كند و هم ضمن طرح‌ریزی عملیات، یگان‌های خود را سازماندهی و انجام عملیات را آغاز كرد و توانست عملیات های موفقی را در طول هشت سال جنگ تحمیلی بویژه از سال دوم به بعد انجام دهد.

سپاه

پس از پایان جنگ،‌ سپاه شروع به گسترش ساختار و فعالیت های خود كرد و با تاسیس قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص) نیز وارد فعالیت های اقتصادی شد. این فعالیت ها تا جایی پیش رفت كه امروز به گفته سردار جعفری فرمانده كل سپاه، " این مجموعه امروز در اكثر یا همه پروژه‌هایی كه به ویژه در رابطه با نیروگاه‌های هسته‌یی، تولید گاز، احداث نیروگاه‌های مختلف، حفر چاه و انتقال گاز، آب و نفت انجام می‌شود به دولت كمك می‌كند. هدف اصلی سپاه كمك به امر سازندگی دولت است و امروز دولت نیز به این نقش موثر سپاه اذعان دارد."

همین مساله موجب شد تا بعضا انتقاداتی از این سازمان مطرح شود ولی سردار جعفری از این فعالیت ها دفاع كرد و گفت: « فعالیت‌های اقتصادی سپاه به فعالیت‌های نظامی آن ضربه نمی‌زند چراكه ساختاری كه این كار را انجام می‌دهد از ساختارهای نظامی سپاه جداست و دو سلسله مراتب فرماندهی دارد و هیچ مانعی برای فعالیت‌های دفاعی و امنیتی سپاه ایجاد نمی‌كند. »

با قوت گرفتن برخی تهدیدات و ادعاهای غرب در مورد ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز شاهد بروز تغییراتی در ساختار و سازمان خود بود و در مهمترین گام، نیروهای مقاومت بسیج در سراسر كشور مستقیما زیر نظر نیروی زمینی سپاه قرار گرفتند و هر كدام از آنها به سپاه های استانی تبدیل شدند.

در تاریخ دوم اردیبهشت سال 58 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت رسمی تشكیل شد. البته در ذیل نشان سپاه، تاریخ 1357 حك شده است؛ چراكه تشكیل سپاه عملا با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 مصادف است

 بدین ترتیب، 31 سپاه استانی تشكیل شد كه به گفته فرماندهان ارشد سپاه ، این امر بر چابكی و چالاكی نیروهای زیرمجموعه می افزاید و موجب می شود تا امكان انجام واكنش سریع در برابر تهدیدات احتمالی داخلی و خارجی بیشتر فراهم شود.

حضور سپاه در عرصه جنگ های سایبری و اینترنتی با تشكیل ارتش سایبری و گسترش تلاش ها در جهت طراحی و ساخت موشك های دوربرد نیز، از جمله فعالیت های عمده سپاه طی سال های اخیر محسوب می شود.

قانون اساسی درباره سپاه می گوید: « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا برجا می‌ماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین می‌شود. »

محسن محسنی بازدید : 207 شنبه 03 اردیبهشت 1390 نظرات (0)

تسلیم شدن ده ها تن از اعضای گروهک تروریستی منافقین در روزهای اخیر، روند فرار و تسلیم نیروهای این گروهک، گونه جدیدی به خود گرفته و حلقه فرماندهی منافقین را بیش از پیش با مشکل روبه رو کرده است.


منافقین

متن تسلیم شدن ده ها تن از اعضای گروهک تروریستی منافقین در روزهای اخیر، روند فرار و تسلیم نیروهای این گروهک، گونه جدیدی به خود گرفته و حلقه فرماندهی منافقین را بیش از پیش با مشکل روبه رو کرده است.

به گزارش «تابناک»، در این میان، سه تن از فرماندهان این گروهک نیز حضور داشته اند که پس از فرار از اردوگاه اشرف، در شمال شرقی بغداد، خود را تسلیم نیروهای امنیتی عراق کردند.

در این باره، شبکه العالم گزارش داد: سخنگوی وزارت دفاع عراق، دیروز اعلام کرد که سه تن از فرماندهان گروهک منافقین، به همراه ده ها تن دیگر از اعضای این گروهک، توانستند از اردوگاه اشرف فرار کنند.

محمد العسکری به خبرنگاران گفت: اطلاعات و گزارش های موثقی هست که بسیاری از ساکنان این اردوگاه، می خواهند از آنجا بیرون آمده و عراق را ترک کنند و تا کنون ده ها تن از منافقین و حتی فرماندهان آنها، پس از فرار از این اردوگاه، خود را تسلیم دولت عراق کرده اند.

وی نام این سه نفر را «مریم سنجاری، عبداللطیف شاهرودی و عربت کیخانی» اعلام کرد.

عربت کیخانی، از فرماندهان گروهک تروریستی منافقین در کنفرانسی مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: مسئولان این گروهک، توجهی به جان انسان ها در اردوگاه اشرف ندارند، زیرا آنها از اعضای عادی هستند و نه فرماندهی کل.

وی تأکید کرد: فرماندهان ارشد گروهک تروریستی منافقین، همچنین توجهی به قوانین بین المللی ندارند.

اعضای این گروهک، از بیش از ۲۵ سال پیش، هیچ گونه حقوق انسانی نداشتند و بنا بر ساختار داخلی گروهک، هیچ کدام از اعضا حق اظهارنظر یا ارتباط با خانواده و استفاده از تلفن و اینترنت را نیز ندارند.

عبداللطیف شاهرودی، از دیگر فرماندهان گروهک منافقین نیز در این کنفرانس مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: اعضای این گروهک در اردوگاه اشرف برای جنگ حتی با دولت عراق آماده شدند و آموزش هایی درباره چگونگی درگیری با نیروهای عراقی و گرفتن سلاح آنها داده شده است.

وی خاطرنشان کرد: دخالت در امور داخلی عراق، حتی به دخالت در تظاهرات و خرابکاری و خشونت رسیده است.

شاهرودی تأکید کرد: فرماندهان این گروهک به عملیات تروریستی و جنگ و خون ریزی ایمان دارند و آن را پایه اصلی این گروه می دانند و عمل مسلحانه از تفکرات این گروهک است.

مریم سنجاری نیز به خبرنگاران گفت: اعضای این گروهک، از بیش از ۲۵ سال پیش، هیچ گونه حقوق انسانی نداشتند و بنا بر ساختار داخلی گروهک، هیچ کدام از اعضا حق اظهارنظر یا ارتباط با خانواده و استفاده از تلفن و اینترنت را نیز ندارند.

محسن محسنی بازدید : 181 یکشنبه 28 فروردین 1390 نظرات (0)

اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجددِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چاله ای به چاه نیفکند… و البته باز هم صد هزار بار شکر که عرف عام از این کشاکش فارغ است و راه خویش را فطرتاً در نسبت با شریعت می یابد. دشمنان ما می گویند: «مشکل امروز ما غرب زدگی نیست، عوام زدگی است.»

 

 

 شهید آوینی در یادداشتی که در سال ۱۳۷۰ در واکنش به سخنرانی سید محمد خاتمی وزیر وقت ارشاد نوشت، به سیاست های فرهنگی وزیر ارشاد وقت انتقاد می کند. این مقاله پس از بیست سال همچنان خواندنی و حاوی نکات جالبی است. متن این یادداشت به این شرح است:

 

وزیر فرهنگ و ارشاد در نشستی که به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه تهران انجام گرفته بود سخنانی ایراد کرد که سخت قابل تأمل است.*

 

قبل از هر چیز آنچه که تحسین ما را برانگیخت صراحت لهجه و صداقتی بود که در گفتار ایشان وجود داشت. در روزگارانی که همه به مصلحت اندیشی و حزم و احتیاط و ملاحظه کاری گراییده اند، این صراحت بسیار پربُهاست و به اعتقاد ما، اگر دیگران نیز بتوانند با پرهیز از ریا و عُجب و دورویی و سیاست بازی، با همین صراحت نظرات خود را ابراز دارند، فضایی سالم برای تضارب آرا و دستیابی به حق ایجاد خواهد شد. تصورات ما از یکدیگر هنگامی درست است که ما دور از حیله بازی و نقاب سازی منویات خود را بیان کنیم و مصلحت اندیشی های ریاکارانه ما را از ابراز اعتقادات خویش منع نکند.

 

وزیرارشاد اسلامی در این سخنان آن همه صداقت دارد که در جایی می گوید: «ما معتقد نیستیم که هر چه در جمهوری اسلامی می شود خوب است. گاهی اشتباه می کنیم. اول فکر می کنیم خوب است، بعد می بینیم بد است و با آن برخورد می کنیم.»

 

… واین صداقت شرط پذیرش حق است. مناظره و مباحثه فکری هنگامی به حق خواهد رسید که طرفین برای خود امکان اشتباه قائل شوند و خود راحقّ مطلق نینگارند. مقدماتی که وزیر محترم ارشاد برای سخنان خویش چیده است نیز بسیار داهیانه و تحسین برانگیز است و ما به خود اجازه می دهیم که بر قسمت هایی از سخنان ایشان تأکید ورزیم و در حاشیه آنها به بحث بپردازیم. ایشان در همان آغاز در جهت «شناخت عالمانه واقعیت ها» می گوید: «انقلاب ما با آن‌چه در دنیا می گذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است و اصولاً هر انقلابی با وضع موجود به مخالفت بر می خیزد.»

 

و اما در عـین حال، ایشان از غرب و یا به قول ایشان «جهان رقیب ما» غفلت نکرده اند و گفته اند:

 

«ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز – غرب فکری – دارای اندیشه است، قرن هاست که شکل گرفته است، مبانی آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است، تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است و نحله های فکری مختلف سمبل آن است.

 

مسئله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است؛ بخصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است. آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.»

 

سازگاری نظام فکری، سیاسی و ارزشی غرب با تمایلات اولیه بشر حقیقی است که هرگز نباید مورد غفلت قرار گیرد و همان‌طور که حجت الاسلام خاتمی فرموده‌اند، طبع اولیه بشر خود به خود خواستار این نظام است. به اعتقاد ما لفظ «بدویت» بیش‌تر مناسب این مقام است، تا آن‌جا که امروزه صورت مصطلح یافته. انسان هر چه بیشتر از بدویت به سوی تعالی روحانی که غایت خلقت اوست پیش رود، از تمایلات طبع اولیه خویش بیشتر فاصله خواهد گرفت و بنابراین، این «آزادی» به آن صورتی که در دنیای امروز تفسیر می‌شود هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالی نیست. این آزادی، که در ادامه این گفتار وزیر ارشاد آن را معنا کرده است، مطلوب انسان‌های بدوی است و بدویت به این معنا در مقابل تمدن قرار ندارد. بشر امروز بدویت را مثابه متضادی برای مفهوم تمدن می‌شناسد و لذا از این سخنان سخت در حیرت فرو خواهد شد. و اما بدویت – آن سان که مورد نظر ماست – نه در متضاد تمدن بلکه متضاد تعالی روحانی است. تعالی روحانی غایت دین و وحی است و بنابراین، تمدن غرب از آن لحاظ که بشر را از دین و دینداری دور کرده، او را بیش از پیش به سوی بدویت و جهالت ادوار جاهلیت رانده است.

 

اما این روزگار، از سویی دیگر، روزگار استحاله ظاهر و باطن تمدن های متفاوت باستانی در باطن تمدن غرب است. در همه جای کره زمین حیات افراد بشر صورت واحدی دارد و ارتباطات بین المللی، خواه نا خواه، تفکر غرب را از طریق یک شبکه واحد در سراسر دنیا پراکنده است. تفکر غرب و ارزش های آن برای مردم سراسر کره زمین به صورت امر متعارفی در آمده است و اصلاً فرصت و قدرت آن‌که خود را از سیطره این امر متعارف خارج کنند و آن را مورد ارزیابی قرار دهند ندارند. در داخل کشور ما نیز بسیارند کسانی که مسیطَر این امر متعارف هستند و از همان نظر گاهی که عرف جامعه غربی و غرب زده است، به ما و اعمال و سیاست‌های ما می‌نگرند؛ و متأسفانه نشریات و رسانه‌های ما بیش‌تر در دست این‌هاست.

 

چه باید کرد؟ مسلّماً در شرایطی این چنین که همه سیاست‌های نظام اسلامی با عرف بدویت و جاهلیت جامعه غرب سنجیده می‌شود هرگز نمی‌توان غایات الهی اسلام و صورت مطلوب آن را یک باره، بدون در نظر داشتن خواست همه اقشار جامعه، بر آن حاکمیت بخشید. این همان علتی است که در آغاز پیروزی انقلاب، آنان را که امیال خود را منافی با دین و دینداری می‌یافتند از کشور تاراند. نکته‌ای که آقای خاتمی ما را به آن تذکر داده‌اند این است که این امیال در نظام ارزشی تفکر غرب، که اکنون بر سراسر دنیا سیطره یافته، چیزی خلاف عرف نیست.

 

در غرب نوشیدن مایع تندی که عقل را زائل می‌کند و اختیار را از کف انسان باز می‌گیرد عملی خلاف عرف نیست؛ قمار، زنا، همجنس‌بازی، جلوه فروشی، عُجب، کبر، تسلیم در برابر عادات، بندگی غیر، بندگی نفس … و حتی خود‌کشی امری خلاف عرف نیست. آن‌ها حتی وسایلی ساخته‌اند که با آن می‌توان در کمال سهولت و در عین احساس لذت از شرّ زندگی خلاص شد! در آن‌جا – و به تبع آن در جوامع غرب زده – نوشتن و خواندن کتاب‌هایی که در آن انواع و اقسام این امور متعارف (!) انجام می‌شود مجاز و حتی ممدوح است، و اصلاً بشر دغدغه‌ای جز این ندارد که اوقات فراغت خود را مستغرَق در لذات گوناگون سپری کند و در ساعات کار نیز فقط برای تأمین حوایج اوقات فراغت خویش مثل سگ جان بکند. در آن‌جا این پارادوکس که به نظر ما ابلهانه می‌آید امری کاملاً متعارف است. در غرب – و به تبع آن در جوامع غرب زده – ساختن فیلم هایی که در آن خلاف عرف عمل نمی‌شود کاملاً مجاز است، یعنی مثلاً یک زن شوهردار به مردی دیگر دل می‌بازد و این کار سه نوبت تکرار می‌شود و حتی در نوبت سوم نیز به کامیابی نمی‌انجامد.

 

آقای خاتمی گفته است: «آزادی از دیدگاه آنان یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آن چه که انسان – طبع اولیه انسان – تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.» و در برابر این مفهوم آزادی، تصویری از دشواری حیات دینی ترسیم می‌کند و می‌گوید: «نظامی که ما عرضه می‌کنیم از طریق جهاد و ریاضت کسب می‌شود. کسب تقوا کار بسیار مشکلی است. هدف زندگی غربی‌ها رفاه مادی و رسیدن به آزادی است. همچنین دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هر کس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز بر می‌خیزد، از امکانات غول آسای تکنولوژی یا ظرفیت تکنیک‌ها در جهت القای افکار خود سود می‌جوید. این در شرایطی است که مثل گذشته در دنیا مرز وجود ندارد و هیچ قدرتی نمی‌تواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند.»

 

پیش از آن‌که به ادامه بحث بپردازم باید بگویم که حتی اگر ما به اندازه غربی‌ها هم نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند بودیم، اگر چه شرایط امروز ما به مراتب بهتر از این می‌بود که اکنون هست، اما باز هم طرح این بحث‌ها ضرور می‌نمود چرا که ما تا جواب این سؤال‌ها را پیدا نکنیم و با یکدیگر به اتفاق نظر نرسیم، هرگز نخواهیم توانست شیوه مقابله درستی برای مبارزه با غرب بیابیم.

 

گفتار وزیر محترم ارشاد کاملاً درست است؛ در این جهان بی‌مرز هیچ قدرتی نمی‌تواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند. اما مگر ما فقط از همین طریق است که می‌توانیم به غایات دینی خویش دست یابیم؟ برای آن‌که مردم به دینداری رو کنند حتماً باید در ذهن خویش از واقعیت فاصله بگیرند؟ این واقعیت خلاف فطرت بشر است و اگر ما حجاب‌ها را یک سو نهیم، خواهیم دید که دعوت مردم به دینداری دعوتی است همسو با جذبه ی فطرت… اگر چه طبع بدوی بشر از آن اِعراض دارد. گویا وزیر محترم ارشاد اصل را بر این قرار داده‌اند که اسلام فقط با دور کردن مردم از این واقعیت – یعنی عرف حیات غربی و غرب زده – محقق می‌شود و حال که نمی‌توان از این واقعیت فاصله گرفت، پس ما اعتراض و انتقاد را هم کنار بگذاریم و همان‌طور که در برابر نشان دادن کُشتی و بکس و … تسلیم شدیم، همه آن‌چه را که دشمن می‌خواهد بر ما تحمیل کند بپذیریم.

 

در این‌جا حداقل سه اشتباه روی داده است که من خود را ناچار از ذکر آن‌ها می‌بینم، هر چند این احتمال نیز وجود دارد که مراد وزیر محترم ارشاد همان مطلبی نبوده است که بنده از سخنان ایشان ادارک کرده‌ام:

 

حیات دینی کاملاً منطبق بر فطرت بشر است و ما هرگز نباید به این توّهم دچار شویم که تفکر ما در برابر تفکر متعارف غربی از جاذبیت کم‌تری برخوردار است. البته همان‌طور که عرض کردم طبع اولیه بشر به عالم حس نزدیک‌تر است و بنابراین، به متعلّقات حواس ظاهری خویش بیش‌تر تمایل دارد. با این حال، جاذبیت حیات معنوی اگر چه وسعت کم‌تری دارد، اما از عمق و ماندگاری بیش‌تری برخوردار است.

 

دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شده‌اند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کرده‌اند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از «مردم» گرفته‌اند. این همان اشتباهی است که به نحوی دیگر دوستان ما در تلویزیون نیز به آن گرفتار آمده اند. «عرف خاصّ» جامعه ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلاً تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد.

 

روشنفکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانه‌های دیگر بیش‌تر در اختیار اینان است، چرا که تجربه تاریخی تشکل و تحزب، ژورنالیسم و غیره را از سر گذرانده‌اند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره می‌برند.

 

اما تجربیات این یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه بیش نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری می‌شود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن، جز در برهه کوتاهی از مشروطیت، واقعیت نیافته است.

 

عرف روشنفکری «عرف عامّ» جامعه ما نیست. عرف عامّ جامعه ما منشأ گرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تأثراتی ظاهری نمی‌پذیرد و بنابراین، حتی بعد از پنجاه سال حکومت پهلوی، مردم باز هم قدرت یافتند که انقلاب اسلامی را به ثمر برسانند. هنوز هم چیزی تغییر نکرده است. امکان حضور مردم در تحولات این دهه دوم بعد از پیروزی انقلاب کم‌تر شده و اگر چه این معضلی بسیار بزرگ است، اما حضور بالقوه مردم هنوز هم در هر موقعیت دیگری که فطرت الناس در رابطه با ولایت تشخیص دهد می‌تواند به فعلیت برسد. عرف عام همچون رودخانه‌ای در عمق جریان دارد، اما عرف خاص کفی است که می‌جوشد و سطح و ظاهر را پوشانده است و اجازه نمی‌دهد که باطن آن یعنی رودخانه را ببینیم. هیاهوها نباید ما را به اشتباه بیندازد که هر چه هست و هر که هست هم اینانند که در هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌ها و فصلنامه ها قلم می‌زنند.

 

اشتباه دیگر دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آن‌ها در برابر غرب دارد آن است که آن‌ها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمی‌بینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمی‌کنند. دگراندیشان و روشنفکران سکولار باید آزاد باشند، اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت می‌خواهد. دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاست‌های نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی می‌کند.

 

دوستان ما توجه ندارند که واقعیت متعارف در جهت وصول به غایات ما دچار تحولاتی بنیادین شده است و اکنون تاریخ کره زمین آمادگی پذیرش یک انقلاب جهانی را دارد. رادیوهای خارجی، ویدئو و حتی ماهواره نباید ما را بترسانند. مبارزه از این پس سخت‌تر خواهد شد و به جای فرار از آن – و یا فرار دادن مردم از آن – و پناه آوردن به شعار قلابی «نسل سوم» (۱) در برابر نسل مضمحل دوم، که هر دو و بلکه هر سه مرعوب غرب و مُنهمِک (۲) در آن هستند، باید روی به مبارزه آورد، با این اطمینان قلبی که ما مبشّر همان تفکر نجات بخشی هستیم که جهان امروز به آن نیازمند است و در انتظار آن بوده. نسل سوم هنر و ادبیات غرب زده با نسل دوم آن نه در تفکر و نه در قوالب تفاوت چندانی ندارد و آنچه که باید منظر امید انقلاب اسلامی را پُر کند نسلی است انقلابی و شریعتمدار که روی به هنر و ادبیات آورده است.

 

و البته ما نیز به این مشکل بزرگ توجه داریم که اسلام قرن‌ها از صحنه حیات اجتماعی مردم دور بوده است و اکنون تا جواب‌های مناسبی برای تدبیر و تقدیر مناسبات و معاملات امروز بیابد، سال‌ها طول خواهد کشید. وزیر ارشاد نیز نوشته است: «مشکل دیگر ما این است که اسلام قرن‌ها از صحنه زندگی دور بوده است. ما در امور متعالی مثل عرفان و حکمت در اوج تعالی هستیم ولی در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسان‌ها بر می‌گردد، دچار خلأ هستیم. این خلأ، خلأ تئوریک است. اسلام اصیل همواره به عنوان مبارز حضور داشته و خواهان تغییر شرایط بوده ولی در زمینه موارد اثباتی کار زیادی انجام نشده است. در این موارد با فقه سر و کار داریم. فقه نظم عملی رفتار فردی و جمعی را مشخص می‌کند. فقه مصطلح ما در این زمینه‌ها دچار نقص است. فقه ما باید تحول پیدا کند تا با نیازهای ما متناسب شود… »

و البته همان طور که وزیر محترم ارشاد در جملات بعد گفته است، حضرت امام خمینی (س) نیز به این نقص در فقه مصطلح اذعان داشتند و خود در تمام زندگی در جهت جبران آن تلاش کردند. و بعد افزوده است: «هر کس که این مشکلات را نادیده بگیرد و مشکل دیگر را اصل کند جامعه را از حل مشکلات باز می دارد.»

 

باید توجه داشت اشکالی که بر فقه مصطلح وارد است هرگز همان اشکالی نیست که بعضی از روشنفکران بر آن نأکید می‌ورزند. اشکال فقه یک نقص ذاتی نیست و هر کس چنین بیندیشد اسلام را از توان تشکیل حکومت تهی می‌کند و تلاش‌هایش همه در جهت جدایی دین از سایر شئون و حیثیات وجود بشر قرار می‌گیرد. این اشکال از آ‌ن‌جا منشأ گرفته که اسلام هرگز در قرون جدید تجربه حاکمیت سیاسی نداشته و اکنون که این ضرورت به طور کامل چهره نموده است، لاجرم از یک سو ابواب جدیدی برای جواب‌گویی به این مسائل مستحدثه در فقه گشوده خواهد شد و از سوی دیگر، تفکری که در آفتاب و سایه دین پرورش یافته است به مقابله با تفکراتی روی خواهد آورد که با اصل دین مخالفت می‌ورزند.

 

نباید توقع داشت که مقابله با همه موانع و مشکلات – و مثلاً مقابله با نحله‌های فلسفی معارض با دین – به دست فقه مصطلح و یا فقها انجام شود. نطفه علم کلام در یک چنین مقابله‌ای تاریخی بسته شده است، و اگر در نسبت فقه – به معنای مصطلح – با علم کلام بیندیشیم، خواهیم دید که معنای فقه و فقیه از معنای مصطلح خویش وسعت بیش‌تری خواهد یافت و به معنای تحت اللفظی فقه (۳) نزدیک تر خواهد شد. فقه در این معنای وسیع تر، علم کلام و حتی همین علم کلام جدید را که حضرت آیت ا… مطهری (ره) بنیانگذار آن هستند در بر خواهد گرفت. ساده انگاری است اگر بخواهیم معرضه فکری این شیخ شهید را با نحله های فلسفی غرب در دفاع از ساحت دین و دینداری، از آن لحاظ که خارج از حوزه مفهومی فقه مصطلح قرار دارد، بی ارتباط با این بحث بدانیم. اسلام پاسخگوی تمام مسائل بشر است و میان امروز و دیروز در این معنا تفاوتی حاصل نمی آید. همواره در حوزه عرف خاص، این پاسخگویی با تفقه در دین – به معنای وسیع کلمه که علم کلام و بخشی از تاریخ فلسفه دوره اسلامی را نیز شامل می شود – میسور و محقق گشته است و در حوزه عرف عام با تفقه به معنای مصطلح. ما که اسلام را پاسخگوی همه مسائل بشر می دانیم مقصودمان آن نیست که پاسخگویی فقط از طریق فقه مصطلح انجام می گردد. حکمت احکام فقهی نیز نه آنچنان است که حتماً از طریق فقه مصطلح قابل استنباط باشد. حکمت معنایی اعمّ از فلسفه دارد و می تواند محصول تفکر عقلی باشد، وقتی در نسبت با حضور دینی تحقق یابد. عقل می تواند در اتقطاع از وحی و در خدمت اهوای بشر و یا در نسبت با وحی، صورت های مختلفی از تحقق و تعین پیدا کند. عقل نظری و عقل عملی نیز دو وجه مختلف از امر واحد هستند و عقل یک بار در مقام نظر و بار دیگر در مقام عمل تحقق می یابد؛ و عمل صورتی متنزل از نظر است.

 

بنابراین، خلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرموده اند، خلأ مبتلابهِ مادر نظم اجتماعی و روابط بین انسان ها، خلأ تئوریک نیست. اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص – هر چه هست – از آنجاست که تمدن امروز محصول فلسفه ای منقطع از وحی است. از یک سو تمدن غرب محصول تفکری عقلی است که در ذیل فلسفه یونان تحقق یافته است و از سوی دیگر، از لحاظ تاریخی این نخستین بار است که مواجهه ای نظری و عملی میان تفکر دینی ما و تمدن فلسفی غرب روی می دهد و تا این مواجهه اتفاق نمی افتاد، حکمت نظری دین امکان نمی یافت که در صورتی عملی تنزل یابد و پاسخگوی مسائل روز باشد.

 

کسانی که کتاب «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» را از متفکر شهید، استاد مطهری (ره) دیده اند می توانند در آن مصداق روشنی برای این امر بیابند که چگونه حکمت نظری دین می تواند به معنای تحت اللفظی تفقه نزدیک شود. فی المثل، استاد شهید در این کتاب، سرمایه داری ماشینی را به مثابه موضوعی جدید در فقاهت و اجتهاد دیده اند و نوشته اند: “صرف توسعه و تغییر کمّی ماهیّت شیء را عوض نمی کند مادام که منجّر به تغییر کیفی نشود. به عقیده ما مشخّصه اصلی سرمایه داری که آن را موضوع جدیدی از لحاظ فقه و اجتهاد قرار می دهد دخالت ماشین است، ماشینیزم صرفاً توسعه آلت و ابزار تولید نیست، که انسان ابزار بهتری برای کاری که باید بکند پیدا کرده است، بلکه تکنیک و صنعت جدید علاوه بر بهتر کردن ابزارها، ماشین را جانشین انسان کرده است، ماشین مظهر فکر و اراده و نیروی انسان بما هُوَ انسان است… ماشین جانشین انسان است نه آلت و ابزار انسان، یک انسان مصنوعی است.» (۴)

 

صاحب نظران می دانند که همین مبنایی که شهید مطهری اتخاذ کرده اند می تواند جوابگوی بخش عظیمی از سؤالات جوامع امروز در مواجهه با ماشین باشد و لذا، دغدغه عدم تناسب آهنگ انقلاب با زمان – که به نظر می آید دغدغه اصلی وزیر ارشاد و بسیاری دیگر از مسئولان نظام اسلامی است- نباید آنها را به این سمت براند که تنها راه حفظ انقلاب را در دور شدن مردم از واقعیات ببینند و از سر رعب و دستپاچگی، تلاش اصلی خود را در این جهت قرار دهند که اسلام را حامی ارزش ها و دستاوردهای تمدن امروز نشان دهند و با صراحت بگویم، به جای اعتماد به نسل هنرمندی که از انقلاب جوشیده اند و در جریان انقلاب پرورش یافته اند، در مواجهه با روشنفکران ضدّ دین به اختراع نسلی دیگر – هر چند من درآوردی و بی ریشه – بپردازند که در ضدیت با دین و انقلاب هیچ چیز از آن دو نسل دیگر کم ندارند.

 

تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سویِ صراط عدل دهان باز کرده اند: زاهدان متنسّک و عالمان متهتّک؛ آنان فلسفه و عرفان و شعر و موسیقی را تفکیرمی کنند و اینان فقه را از پاسخگویی به مسائل روز عاجز می دانند، و صراط عدل از میانه این دو پرتگاه و از بطن آن می گذرد. وزیر محترم ارشاداسلامی فقط به تحجر و عوام زدگی تاخته اند و از غرب زدگی و تجدد سخنی به میان نیاورده اند. ایشان پس از ذکر این حقیقت که: «انقلاب ما آرمان هایی داشت که در شعارهایش متبلور بود. یک دین حقیقی به همان میزان ماندگار است که قابل تحقق باشد. آرمان به خودی خود وجود ندارد بلکه ما را به سمت اهداف می راند. زندگی ما نظم می خواهد. اگر آهنگ انقلاب متناسب با زمان نباشد دچار مشکل می شویم.» فرموده اند: «شاید آسان ترین راه را انسان های سطحی مطرح می کنند، یعنی اینکه رقیب ما، اندیشه مخالف ما، نباید اجازه حرف زدن داشته باشد و باید جلویش گرفته شود. اما واقعاً این راه حل مشکل ما را حل می کند؟ ملاک سلیقه کی باید باشد؟… استراتژی فرهنگی یک نظام نمی تواند بر منع قرار گیرد. در طول تاریخ اسلام این گونه نبوده است. اندیشمندان اسلامی به استقبال اندیشه های دیگران می رفتند و لحظه به لحظه فرهنگ اسلامی را غنی تر می کردند».

 

بسیاری به صورت نادرست می پندارند که تنها مجاری انتقال افکار کانال های رسمی است و نباید هیچ اندیشه مخالفی در قالب کتاب یا فیلم اجازه انتشار داشته باشد و این فکر شوخی است. امواج رادیویی امروز و امواج تصویری فردا این انتقال را امکانپذیر می سازد.

 

شکی نیست که استراتژی فرهنگی یک نظام نمی تواند بر منع قرار گیرد و میزان آن را نیز خود وزیر ارشاد در سخنان خویش معین فرموده اند: «در لیبرال ترین حکومت ها در جایی که علیه نظام توطئه می شود منع وجود دارد و درک این توطئه بر اساس سلایق شخصی نیست و قانونمندی خاص خود را دارد.»

 

ما مسلّماً جای این سؤال وجود دارد که «آیا استراتژی فرهنگی نظام نمی تواند بر تقویت تلاش هایی ارتکاز یابد که در تفکر و غایات با او همسو و هماهنگ هستند؟ »

 

مگر کسی از وزارت ارشاد خواسته است که استراتژی فرهنگی خود را بر منع قرار دهد؟ دوستان ما باید به یاد داشته باشند که اکنون حجاب سکوت و صبر هنگامی شکسته شده که آتمسفر فرهنگی در عرف خاص آنچنان مسموم و نا امن است که هیچ مؤمنی احساس امنیت نمی کند. من با صراحت به مسئولان فرهنگی و هنری کشور اعلام می دارم که این دغدغه که فرزندان ما امروز و فردا در فضای کدام فرهنگ رشد خواهند یافت ما را به سختی به وحشت می اندازد.

 

از داهیانه ترین سخنانی که وزیر ارشاد در این گفت و گو به زبان آورده اند این است که: «ما معتقدیم که باید با تبادل اندیشه در افراد مدافع نظام مصونیت به وجود بیاوریم. لازمه این کار این است که جامعه با آرای مخالفین مواجه شود ولی این مواجهه باید کنترل شده باشد.»

 

اما واقعاً همین استراتژی است که به منصّه عمل در آمده است؟ آیا واقعاً دوستان ما در وزارت ارشاد آتمسفر فرهنگی جامعه را کنترل دارند؟ آیا لازمه این مصونیت اجتماعی آن نیست که در کنار مواجهه جامعه با آرای مخالفین، تلاش های دوستانه مؤید انقلاب و دینداری نیز تقویت شود؟ آیا لازمه مصونیت یافتن مدافعان انقلاب در مواجهه با آرای مخالفین آن است که ما آتمسفر فرهنگی جامعه را آن گونه که نسل های جدید فرصت هدایت را از دست بدهند؟

 

ما نیز با تحجر مخالفیم، اما در عین حال می دانیم که تنها مرتجعین و متحجرین نیستند که به نظام فرهنگی و هنری کشور اعتراض دارند. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجددِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چاله ای به چاه نیفکند… و البته باز هم صد هزار بار شکر که عرف عام از این کشاکش فارغ است و راه خویش را فطرتاً در نسبت با شریعت می یابد. دشمنان ما می گویند: «مشکل امروز ما غرب زدگی نیست، عوام زدگی است.»

 

پی نوشت‌ها:
*در حاشیهٔ سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع دانشجویان، دهم اردیبهشت ۱۳۷۰. [ر. ک. به: سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیرامون بحث‌های اخیر فرهنگی و هنری در کشور، کیهان، ۱۴۱۷۳، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۰، ص ۲۲. -و.]
(۱) ر. ک. به مقالهٔ «حلزونهایی خانه به دوش» در همین مجموعه.
(۲) مستغرق.
(۳) «فقه» به معنای دریافتن و فهمیدن است.
(۴) مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، حکمت، تهران، ۱۴۰۳ ق، ص ۹۶.

 

 

تریبون مستضعفین   http://www.teribon.ir/archives/48006

محسن محسنی بازدید : 202 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (2)
برخى گروه هاى سیاسى و پاره اى از دگر اندیشان، نظریه ى ولایت فقیه را محصول اندیشه ى معمار جمهورى اسلامى دانسته اند و یا محقّق نراقى را مبتكر و پدید آورنده ى آن شمرده اند; ولى اگر محقّق و پژوهشگر منصفى به ارزیابى متون فقهى، از اوان غیبت امام عصر(عج) تا كنون، بپردازد، نمى تواند چنین اظهار نظرهایى را، مبتنى بر كاوش عالمانه و بدون پیش داورى بداند. گرچه موضوع ولایت فقیه، در ادوار مختلف فقهى، به عنوان موضوع و بابى مجزّا، مطرح نشده و در دوره هاى اخیر ضمن بحث از ولایت پدر و جد، در كتاب البیع، تا اندازه اى به آن توجّه شده است، ولى با بررسى ابواب فقهى مرتبط با دولت و ولایت سیاسى (مثل: نماز جمعه و نماز عید فطر و قربان، زكات، خمس، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، قضاوت، حدود، وصیت، وقف، حجر)، و همچنین بررسى پاره اى از نظرات مربوط به امامت، كه در علم كلام منعكس است، آشكار مى گردد كه ولایت فقیه، سابقه اى دیرینه، به درازاى عصر غیبت، بلكه پیش از آن دارد، كه ذكر و گزارش هرچند مختصر این تاریخ چند صد ساله نیازمند پژوهش مستقلى است.



با توجه به پژوهش ها و كاوش هاى انجام شده، مى توان سیر تاریخى نظریه ولایت فقیه را، در هفت مرحله، مشخص كرد:

- مرحله اول; عصر حضور:
در عصر حضور، شاهد پى ریزى شالوده ى ولایت فقیه و آماده كردن شیعیان براى عصر غیبت مى باشیم. امامان معصوم(علیهم السلام)براى آن كه شیعیان، در عصر غیبت، خود را بى سرپرست و بدون پناه، احساس نكنند و گرفتار سرگردانى و اضمحلال و انحراف نگردند، به دو تدبیر اساسى دست زدند: نخست آن كه با بیان احادیث و روایاتى كلّى و عام به موقعیّت و شأن و منزلت فقیهان شیعه اشاره كردند و مردم را با انگشتِ اشاره ى خویش، به سوى فقیهان و درس آموختگان مكتب اهل بیت(علیهم السلام)هدایت و راه نمایى نمودند.
هر چند پاره اى از این روایات، در طول تاریخ، مفقود شده است و تنها اشاره به آن روایات را در آثار فقهاى گذشته مى توان یافت; چنان كه آیت الله بروجردى(رحمه الله) هم به این مطلب اذعان دارند،اما خوش بختانه پاره اى از آنها همچون صحیحه ى مقبوله ى عمربن حنظله و توقیع شریف اكنون در دست رس است كه ذكر و توضیح آنها به مباحث مربوط به ادلّه ى ولایت فقیه موكول مى شود.
در این روایات، اهل بیت(علیهم السلام)، فقیهان و آشنایان با حلال و حرام خدا را به عنوان حاكم، به پیروان خود معرفى كرده اند و به شیعیان دستور مى دهند كه در حوادث روزگار و مسائل سیاسى ـ اجتماعى خود، به ایشان مراجعه نمایند. در نتیجه، مى توان گفت، تدبیر نخست آنان، نصب عام فقیهان به منصب اداره جامعه اسلامى بوده است.


تدبیر دوم آن بود كه، علاوه بر نصب عام فقیهان، برخى از فقیهان را به عنوان منصوبان و نمایندگان خاص خویش، در نواحى مختلف، به مردم معرفى كردند. این نمایندگان، به ویژه از عصر امام هشتم(علیه السلام) به بعد، به صورت شبكه و سیستم عمل مى كردند.
وظیفه این شبكه، ایجاد رابطه اى محكم، میان شیعیان و امامان معصوم بود، و علاوه بر جمع آورى وجوه شرعى، به پاسخ گویى شبهات كلامى و فقهى مردم مى پرداخت و پس از شهادت یك امام، در تثبیت امامت امام بعد، نقش محورى ایفا مى نمود و مناطق چهارگانه ى بغداد، مدائن و كوفه; شمال بصره و اهواز; قم و همدان ; حجاز، یمن و مصر، زیر پوشش این شبكه بود.

دقّت در متن مكتوبات و احكامى كه ائمه(علیهم السلام)براى این افراد، صادر كرده اند، نشان مى دهد كه برخى از آنها داراى اختیارات محدود و برخى، داراى اختیارات وسیعى بوده اند; سِمَت آنها، سمت ولایى بوده و آنان، به عنوان امین اهل بیت(علیهم السلام)عمل مى كرده اند; این شبكه مردم را براى مواجه شدن با حادثه ى غیبت آماده مى كردند و به تدریج مردم با اشاره ى اهل بیت(علیهم السلام)فقیهان تربیت یافته ى آنان را به عنوان مأمن و پناهگاه و ملجأ خود برگزیدند.


- مرحله دوم; از ابتداى غیبت، تا پایان حیات شیخ طوسى (460 ق):
در این عصر، فقیهان بزرگى مى زیسته اند، كه برخى از آنها با اشاره و برخى با صراحت، ولایت سیاسى فقیهان را اعلام كرده اند، از چهره هاى شاخص این گروه، مى توان از شیخ مفید(رحمه الله) نام برد كه در طول تاریخ تشیّع، از برجسته ترین عالمان شیعه شمرده مى شود. وى در كتاب المقنعه مى گوید:
و اذا عدم السلطان العادل ـ فیما ذكرناه من هذه الابواب ـ كان فقهاء اهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل ان یتولّوا ما تولاّه السلطان; در عصر غیبت و جدایى از سلطان عادل (امام معصوم) فقیهان شیعه ى عادلِ مدبّرِ خردمند و برجسته مى توانند به تولیت و سرپرستى جمیع امورى كه تحت ولایت امام معصوم قرار دارد، بپردازند.

شیخ مفید همچنین در جایى دیگر مى گوید:
اقامه ى حدود، منصب قضاوت و اقامه ى نماز عید، به فقیهان واگذار شده است و اظهار مى دارد، افراد جاهلِ به احكام، حق ولایت ندارند.

همچنین، در این دوره، فقیه برجسته اى چون ابوالصلاح حلبى، به طور مفصّل، به بحث ولایت فقیه پرداخته است و در فصلى مجزّا درباره ى تنفیذ و اجراى احكام شرعى در عصر غیبت، این ولایت را مربوط به فقیهان، به عنوان نایبان امام زمان(عج) مى داند.

- مرحله سوم; پس از شیخ طوسى تا ابن ادریس حلى:
در این عصر ـ كه حدوداً یكصد سال به طول انجامید ـ به لحاظ فشارهاى سیاسىِ سلاطینِ متعصّب و حاكمیّت علمى شیخ طوسى بر حوزه ها، فقاهت با دوره اى از فترت مواجه است; لذا این دوره، براى نظریه ى ولایت فقیه، دوره ى سكوت است و فقیهان هیچ اشاره اى، در رد یا قبول مطالبى كه امثال شیخ مفید و ابوالصلاح حلبى در باب ولایت فقیه داشته اند، ابراز نمى كنند.
- مرحله چهارم; از ابن ادریس تا محقّق ثانى:
سكوت مرحله ى سوم را، نخستین بار، ابن ادریس حلّى مى شكند. ابن ادریس (543ـ598 ق) دومین فقیهى است كه همچون ابوالصلاح حلبى، طى فصلى مستقل، به موضوع تنفیذ احكام و اجراى دین و ادله ى حدودِ اختیارات و شرایط ولایت فقیه مى پردازد، به گفته ى ابن ادریس:
امور نیازمند تولیت و سرپرستى، در عصر غیبت، مربوط به فقیهانِ شیعه ى صاحب رأى و صالح است و غیر فقیه، حق دخالت ندارد.

در همین دوره، محقق حلى (602ـ676 ق) مى گوید:
سهم امام، باید به فقها تحویل شود; زیرا آنان حاكم و نایب اند: یجب ان یتولى صرف حصّه الامام فى الاصناف الموجودین، من الیه الحكم بحق النیابه.
به گفته ى شهید ثانى، در این عبارت، من الیه الحكم كسى جز فقیه عادل نیست. علاّمه حلّى (648ـ726) فقیه برجسته ى دیگرى از این دوره است كه مى گوید:
لان الفقیه المأمون منصوب من قبل الامام (وى با به كار بردنِ واژه ى نصب، در این عبارت، معتقد مى شود كه) فقیه امین، از طرف امام معصوم منصوب شده است.

وى با اشاره به لفظ حاكم، در روایت مقبوله ى عمربن حنظله، براى فقیهان جامع الشرایط سه منصبِ افتا، قضاوت و ولایتِ تدبیرى، مثل اقامه ى حدود و تقسیم خمس و زكات را ثابت مى كند.

- مرحله پنجم; از محقّق ثانى تا محقّق نراقى:
این دوره، به لحاظ رسمیّت یافتن تشیّع در ایران و حاكمیّت صفویّه و قاجاریّه و جنگ هاى ایران و روس، براى نظریه ى ولایت فقیه، حایز اهمّیّت فراوانى است. در این دوره، شاهد مشاركت فعّال فقیهان، در عرصه ى سیاست و دخالت در امور اجتماعى هستیم و طبق اظهار نظر صریح فقیهان و مكتوبات برخى از سلاطین و وقایع نگاران این زمان، مبناى فقهى مشاركت سیاسى ایشان، نظریه ى تفكیك امور عرفى از شرعى نبوده است; چنان كه برخى پنداشته اند. این دسته از فقیهان، با آن كه به ولایت فقیه معتقد بوده اند، براى رعایت مصالح عامّه و ضرورت اجتماعى، به سلاطین، در تصرّف و اداره ى جامعه، اذن داده اند.

در ابتداى این دوره، محقّق كركى (868ـ940 ق) با صراحت مى گوید:
اصحاب ما اجماع و اتّفاق نظر دارند بر این كه فقیهِ عادلِ شیعه ى جامعِ شرایطِ فتوا و كسى كه او را مجتهد در احكام شرع مى نامند، در جمیع امورى كه نیازمند نیابت است، در حال غیبت، از طرف ائمه(علیهم السلام)نیابت دارد. وى معتقد است: انهم(علیهم السلام)قد نصبوا نائباً على وجه العموم; ائمه نایب عامى را نصب كرده اند.

بر اساس مقبوله ى عمربن حنظله، فقیه جامع الشرایط، براى تمامى امور نیابى، منصوب شده است. در این دوره شهید ثانى و محقق اردبیلى، به ولایت فقیه تصریح مى كنند و شیخ جعفر كاشف الغطاء (م 1227 ق) با توجّه به نیابت عامّه و ولایت فقیه، به فتحعلى شاه، اذن در سلطنت مى دهد.

چهره ى برجسته ى دیگر این عصر، میرزاى قمى است كه علاوه بر پذیرش ولایت فقیه، مى گوید:
وقتى در فقه، از احكام مرتبط با ولایت و سیاست; مثل گرفتن جزیه، صحبت مى شود و به نظر امام موكول مى گردد، منظور از امام، «مَنْ بِیَدِهِ الاَمْر» است كه در عصر غیبت، بر فقیه عادل منطبق مى شود.

- مرحله ى ششم; از محقق نراقى تا امام خمینى(رحمه الله):
مرحله ى ششم، مهم ترین مرحله براى نظریه ى ولایت فقیه محسوب مى شود. محقّق نراقى (1185ـ1245 ق)، همچون اسلاف صالح خویش، بر نظریه ى ولایت فقیه اصرار دارد.

محسن محسنی بازدید : 210 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)

قرار

رازی است عجیب در این شب های جمعه. بوی سیب حرم حضرت ارباب عجین شده است به انتظار برای دیدار. که چه زیباست دیدار مهدی موعود در کربلا.

قدم زنان، غمگین از همین پنج شنبه های دلگیر و نزدیک است به اذان مغرب. اذان شروع دلتنگی برای فردا. راهی کج می کنم به وضوخانه ی مسجد محل که داشتم از جلویش رد می شدم. حال، از شور لذت نفر اول بودن در دخول به مسجد وارد شدم. اما جوانی را دیدم  بی آرام و قرار. از همان جوانهای دست در پریز برق فرو برده ی لباس مارک دار پوش و فشن خودمان دیگر. گاه می نشیند و گاهی هم راه می رود بدون هدف. به طرف مهرهای نماز می رود اما نگاهش به قرآن هاست! و از این دست احوال.

مهری بر می دارم و گوشه ای می نشینم برای به اصطلاح آمادگی جهت شنیدن نوای اذان. ناگه پیرزنی صدایش به غرغر بلند می شود که "چرا مسجد خلوت شده است این روزها؟ نماز واجب تر است یا عید" و زنی دیگر مشغول فهماندن به وی که "اکثرا مسافرت هستند حاج خانم".

فضا روشن تر می شود. خادم مسجد بود که از بالای سرم لامپ اصلی را روشن کرد. کمی اطراف را می پایم. عده ای آمده اند و مشغول کار خودشان هستند. در این میان جالب و دیدنی است تدریس قرائت زیارت عاشورای پیرمردی به پیرمردتر از خودش. بعضی نماز می خوانند. شخصی ذکر یونیسه می گوید. عده ای هم مشغول صحبت و تعریف.

- بر خاتم انبیاء محمد صلوات. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

صدایی بود جهت اطلاع رسانی ورود امام جماعت مسجد. عجب پیرمرد با صفا و زیبایی است. سیدی است نورانی و خمیده. به زحمت از پله های مسجد پایین می آید و می رود سرجایش روی صندلی رو به مردم می نشیند. بعد با صف جلویی ها سلام علیکی و لبخندی.

جوانک را پس از پر شدن مسجد گمش کردم. همان جور داشتم از تماشای چهره ی سید لذت می بردم که دیدمش. عرض ادبی کرد خدمت آقا و دستی فشرد و درخواستی کرد: "حاج آقا یه استخاره می خواستم". آقا اشاره ای به قرآن کرد و برایش آورند.

- الله اکبر الله اکبر ...

صدای اذان نگذاشت از فاصله ای که هستم نتیجه را بشنوم. هر چه بود از سردرگمی بیرونش آورد. این بار بدون درنگ به سراغ مهرهای نماز رفت و جایی در صف چهارم برای خودش پیدا کرد و دوزانو آرام گرفت. واقعا این کلام خدا آرامش می دهد انسان را.

دیگر آقا رو قبله نشسته است روی سجاده اش و آماده برای اتمام اذان تا شروع اقامه. من هم جایی نشستم تا قدقامه الصلاه.

صدای پیرزن مجدد بلند شد: "چراغ خانم ها را هم روشن کنید دیگه!"

سرها این طرف و آنطرف شد که خادم مسجد رفت و لامپ را از فیوز داخل حیاط روشن کرد.

- نماز مغرب؛ الله اکبر!

پی نوشت:

برای یادآوری آن بود که؛ تا ما قرآن و نماز را داریم دشمن هیچ غلطی نمی تواند بکند.

http://gilan.namaz.ir/gilan/images/articles/n00002645-r-b-000.jpg

محسن محسنی بازدید : 188 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (2)

روشنگری کیهان درموردعرفان دروغین کابالا ؛ خشم وزارت خارجه اسراییل را برانگیخت.  

سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی درواکنش به مقاله کیهان در مورد فیلم هری پاتر که در ضمن آن درمورد کابالا روشنگری شده است ؛ در نوشته ایی کیهان را "دروغگو و فحاش" نامید.

 


هامون نیوز به گزارش کلمه،این سایت با رد مقاله کیهان و تمجید از هری پاتر، نوشته کیهان را رشته ایی از دروغ پردازی و بهتان خواند. این نوشته با توصیف روشنگری کیهان به عنوان "یاوه سرایی" و مغرضانه نامیدن آن ، جنبش کابالا راعرفان یهودی دانست که از معنویاتی که ادیان و سایرجنبش های عرفانی از آن الهام گرفته اند، سر شار می باشد. این نوشته مدعی شد که کابالا برای تطهیر روح و روان انسانی و برای شناخت معنوی پروردگار عالم به بشریت اهدا شده است و جادوگری را مطرود می داند.

این سایت در ادامه ادعاهای خود در مورد کابالا، آن را حکمت کهن و یگانه ایی دانست که قدرتی والا را برای انسان آشکارمی کند که آن قدرت سرچشمه هستی و آفرینش، منشاء نور، مهر و یگانگی است. این سایت در پایان نوشته کیهان را یهودستیزانه و تداعی کننده تبلیغات ضد انسانی دوران آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم نامید.
شایان ذکر است به عقیده پژوهشگران متخصص در مورد کابالا، این به اصطلاح عرفان یهودی سال‌ها قبل از تورات به وجود آمده است و ضمن ناهمخوانی با آموزه های تورات، برگرفته از عقاید مبتنی بر جادوگری مصر باستان بوده و تحت تاثیر شعائر و آداب سحرآمیز بت‌پرستان نیزمی باشد که در این زمینه بسیاری ازخام خام های سنت گرای یهودی ، عقاید موجود در کابالا را برگرفته از جادوگران و ساحران مصر باستان و حتی شیطان پرستی دانسته اند.

همچنین به عقیده منتقدان، اساس مجموعه داستانی هری پاتر و فیلمهای ساخته شده بر اساس آن به شدت به آموزه های کابالا نزدیک بوده و از بسیاری نشانه ها و سمبل های این فرقه صهیونیستی بهره گرفته است و درآخرین فیلم ساخته شده این مجموعه آرمان اوانجلیست ها یا مسیحیان صهیونیست مورد تبلیغ قرار گرفته است.

 

منبع :

http://banoiesabz.persianblog.ir/post/2582

محسن محسنی بازدید : 243 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)

 

اکبر گنجی و افکار سکولاره اش

گنجی که پیش از پناهنده شدن، از به موزه تاریخ سپردن افکار امام خمینی(ره) سخن گفته بود، در گفت‌وگو با شبکه بی.بی.سی فارسی، اندیشه مهدویت را برگرفته از مسیحیت خواند و مدعی شد که هیچ دلیلی مبنی بر وجود امام زمان(عج) وجود ندارد.

اکبر گنجی، یکی از حامیان خارج نشین میرحسین موسوی، که اخیرا به همراه محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی، عبدالکریم سروش و عبدالعلی بازرگان بیانیه مشترکی را در حمایت از آقای موسوی منتشر کرده است، بار دیگر منکر یکی از پایه‌های اساسی شیعیان، یعنی "مهدویت " شد.

گنجی که پیش از پناهنده شدن، از به موزه تاریخ سپردن افکار امام خمینی(ره) سخن گفته بود، در گفت وگو با شبکه بی بی سی فارسی، اندیشه مهدویت را برگرفته از مسیحیت خواند و مدعی شد که هیچ دلیلی مبنی بر وجود امام زمان(عج) وجود ندارد.

وی همچنین در بخش دیگری از این مصاحبه مدعی شد که ائمه شیعه نه معصوم و نه واسطه فیضند، بلکه تنها، آدم‌هایی عالم و دانشمند بوده‌اند!

عضو جنبش ضد دین حامی موسوی همچنین مانند عبدالکریم سروش،قرآن را نه سخنان الهی بلکه سخنان پیامبر اسلام دانست.

این حامی آقای موسوی پیش از این هم، ضمن ادعای اینکه "اثبات اینکه قرآن، سخن خدا است، ناممکن است "، گفته بود که "قرآن، متنی است که بعدها به‌وسیله‌ مسلمان‌ها، از ترکیب چند گفتمان مختلف، ساخته شده است."

این اظهارات گنجی در حالی مطرح شده است که عطاء الله مهاجرانی چند روز پیش در مصاحبه‌ای تاکید کرد، فاصله میان این 5 نفر (گنجی ، مهاجرانی، سروش، کدیور و بازرگان) با میرحسین موسوی، فاصله میان ابوذر و علی(ع) است!

با این تفسیر مهاجرانی در حقیقت ادعاهای اکبر گنجی، سخنان آقای موسوی بوده که توسط یکی از ابوذرهای وی بیان شده است!

البته سخنانی از جنس مواضع گنجی، از سوی دیگر اعضای این گروه 5 نفره هم ابراز شده است، چنانچه، عبدالکریم سروش، در سال 86 در گفتگو با مجله zemzem با ادعای اینکه دریافت‌های پیامبر اکرم از وحی تجارب و درک‌های شخصی ایشان از الهامات بوده است، به‌طور واضحی بر خلاف معتقدات واضح مسلمانان، ادعای بشری بودن قرآن را مطرح کرد.

وی همچنین در خصوص عصمت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز شبهاتی وارد کرده بود.

محسن کدیور هم مدعی شده بود که "عصمت در میان آدمیان منحصر به شخص پیامبر است " و ائمه فاقد عصمتند.

عبدالعلی بازرگان، دیگر حامی آقای موسوی نیز، دارای گرایش‌های شبه وهابی است.

وی مواضع خود را پس از یک سلسله بحث در اوایل دهه 70 به صراحت اعلام کرد.

گفتنی است که "این پنج نفر " خود را "اتاق فکر فرقه سبز " و همراهان میرحسین موسوی دانسته‌اند.

 

محسن محسنی بازدید : 205 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)

http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Arabestan07.jpg


 

آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان


ملك عبدالله پادشاه عربستان

 

سرزمین حجاز (عربستان کنونی) در روایات مربوط به آخر الزمان، آبستن حوادث بسیار مهمی است. از مهمترین این حوادث می توان به اختلافات داخلی در خاندان پادشاهی حجاز،(2) درگیری های نظامی در سرزمین حجاز،(3) قتل نفس زکیه در مسجدالحرام،(4) خسف یا فرو رفتن سپاهیان سفیانی در بیابان بیداء عربستان(5) و مهمتر از همه، ظهور حضرت مهدی (عج) از شهر مکه،(6) اشاره کرد.

بسیاری از نشانه ها و وقایع نامبرده، مربوط به سال ظهور و یا اندکی پس از ظهور حضرت مهدی (عج)  می باشد که به همین دلیل بررسی آنها در حال حاضر امکان پذیر نمی باشد؛ اما در این میان، وقایع مربوط به اختلافات خاندان پادشاهی حجاز و مرگ آخرین پادشاه مقتدر این خاندان به نام عبدالله، نشانه ای است که در سالهای نزدیک به ظهور اتفاق می افتد(7) و نشانه ی مهمی برای نزدیکی زمان ظهور می باشد.

همانگونه که ذکر شد، در روایات مربوط به آخرالزمان، سخن از اختلاف در پادشاهی حجاز به میان آمده است. نکته ی بسیار جالب و عجیبی که دیده می شود، این است که در عصر حاضر که اکثریت کشورها حکومت جمهوری را پذیرفته اند و حتی تعدادی از کشورهای عربی همچون عراق، سوریه، مصر، الجزایر و ... نیز صاحب حکومت جمهوری شده اند،(8) کماکان کشور عربستان توسط حکومت پادشاهی اداره می شود(9) و این نکته از نظر انطباق با روایات بسیار مهم و قابل توجه است؛ چرا که در روایات درباره ی حکومت حجاز (عربستان) ذکر شده است که حکومت حجاز در عصر ظهور، در دست خاندان بنی فلان یا آل فلان است.(10)

از آنجا که در روایات سخن از یک خاندان شده است (آل فلان یا بنی فلان)، می توان دریافت که حکومت حجاز در عصر ظهور قاعدتاً باید پادشاهی باشد تا افراد مختلفی که همگی به یک خاندان تعلق دارند، در رأس حکومت قرار گیرند. مطمئناً احتمال اینکه در یک حکومت جمهوری، افراد متعددی از یک خاندان بتوانند رئیس جمهور شوند بسیار بعید است. (توجه کنید که ما ذکر کردیم چند نفر، نه 2 نفر از یک خاندان؛ چرا که گهگاه دیده شده است که یک پدر و یک پسر توانسته اند رئیس جمهور یک کشور شوند؛ مثل آمریکا که بوش پدر و بوش پسر به ریاست جمهوری رسیده اند،(11) یا سوریه که حافظ اسد و بشار اسد رئیس جمهور گشته اند؛(12) اما در هر صورت تا به حال دیده نشده است که افراد متعددی از یک خاندان رئیس جمهور شوند.)

همانگونه که ذکر شد، در تعدادی از روایات، سخن از بنی فلان یا آل فلان به میان آمده است. در زیر، یکی از این روایات را ملاحظه می فرمایید:

« از ابوبصیر نقل شده است که گفت:
خدمت امام صادق (ع) عرض کردم :  ابو جعفر (امام باقر (ع)) می فرمود: قائم آل محمد (عج) 2 غیبت دارد که یکی طولانی تر از دیگری است. فرمود: آری. این امر تحقق نیابد مگر آنکه در خاندان فلان اختلاف به وجود آید و حلقه تنگ شود و سفیانی ظهور کند و بلا سخت گردد و مرگ و کشتار مردم را فرا گیرد و آنان به حرم خدا و پیامبرش پناهنده شوند. »(13)


روایت دیگری نیز با مضمون مشابه از امام رضا(ع) نقل شده است:

« بزنطی از حضرت رضا (ع) روایت می کند که فرمود:  از  جمله  نشانه های  فرج، حادثه ای است که بین 2 حرم مکه و مدینه رخ دهد. پرسیدم آن حادثه چیست؟ فرمود: تعصب قبیله ای بین 2 حرم بوجود آید و فلانی از خاندان فلان، 15 رئیس قبیله را به قتل رساند.» (14)

در روایت های ذکر شده، ملاحظه فرمودید که از آخرین خاندان پادشاهی حجاز، با عنوان بنی فلان یا آل فلان نامبرده شده است .


ذکر یک نکته ی بسیار مهم: یکی از دلایلی که ائمه ی اطهار (ع) عبارت بنی فلان یا آل فلان را برای آخرین خاندان پادشاهی عربستان برگزیده اند و صریحاً به نام دقیق این خاندان اشاره نکرده اند، می تواند این مسئله باشد که ذکر نام صریح این خاندان، موجب می شده است تا خاندان های پادشاهی که در عربستان حکومت کرده اند، هیچ کدام نام ذکر شده در روایات را بر خود ننهند؛  چرا که هیچ خاندانی  قاعدتاً  دوست نمی دارد كه نامش، همنام آخرین خاندان پادشاهی حجاز در روایت های ذکر شده از معصومین (ع) باشد. زیرا درصورت همنام بودن نام این خاندان ها با آخرین پادشاهی عربستان در روایات، موجب عکس العمل شیعیان اهل بیت (ع) می شده است .

در مورد آخرین خاندان پادشاهی حجاز، روایات ذکر شده از معصومین (ع)، تنها به ذکر عبارت بنی فلان اکتفا نکرده و مختصات دقیقتری از آخرین پادشاه مقتدر عربستان نیز ارایه کرده اند. به طوری که برخی از روایات، نام آخرین پادشاه عربستان را « عبدالله  » عنوان کرده اند. روایت زیر از آن جمله است :


« امام صادق (ع) فرمودند:
هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم. سپس فرمود: وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود. راوی می گوید: سئوال کردم: آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمود: هرگز. »(15)

همانگونه که ملاحظه فرمودید، روایت فوق از پادشاهی به نام عبدالها نام می برد که مرگ او در ایام نزدیک به ظهور اتفاق می افتد. نکته ی مهم اینکه اولین عبارت این روایت، حالت شرطی داشته و مرگ عبدالله را پیش زمینه ی ظهور حضرت قائم (عج) معرفی می کند: « ... هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم (عج) را برای او تضمین می کنم ... ».

همچنین ادامه ی روایت بیان می دارد که بعد از مرگ عبدالله ، اختلافات زیادی بر سر به دست گیری قدرت پدید می آید و این مسئله تا ظهور حضرت قائم (عج) ادامه می یابد. با توجه به این مطالب، به وضوح می توان دریافت که عبدالله حاکم حجاز می باشد و مرگ او منجر به اختلافات داخلی در حکومت حجاز شده و ضعف و اختلافات داخلی در حكومت فاسد حجاز، زمینه را برای ظهور حضرت مهدی (عج) و به دست گیری حکومت حجاز توسط ایشان و سپس بسط این حكومت به كل دنیا مهیا می نماید.

در عصر حاضر که بنا به نظر بسیاری از علما و محققین، « عصر الظهور » می باشد، تعداد زیادی از نشانه های ظهور به صورت پی درپی محقق شده اند. با توجه به این مسئله، ضرورت دقت در وضعیت سیاسی و نظامی کشورهای منطقه و تطبیق احتمالی (نه قطعی) حوادث منطقه ی خاورمیانه و جهان بر روایات مربوط به آخرالزمان، بیش از پیش آشکار می گردد. در این میان، وقایع کشور عربستان به دلیل اهمیت شهر مکه در مسئله ی ظهور حضرت مهدی (عج) و تحرکات وهابیون در قرن اخیر، از اهمیت بسیاری برخوردار است.

نکته ی عجیب تر اینکه، حوادث سالهای اخیر عربستان و به حکومت رسیدن پادشاه جدید این کشور، لزوم توجه ویژه به روایات آخرالزمانی ییرامون وضعیت عربستان را دوچندان می نماید.

همانگونه که در روایات ذکر شده ملاحظه فرمودید، نام آخرین پادشاه مقتدر حجاز (عربستان)، عبدالله می باشد.(16) عجیب اینکه از سال 2005 میلادی و پس از مرگ ملک فهد پادشاه سابق عربستان، حکومت عربستان به دست برادر ناتنی وی، ملک عبدالله بن عبدالعزیز افتاد.(17) البته از سال 1996 میلادی و به دنبال سکته ی ملک فهد پادشاه سابق عربستان، حکومت عملاً به دست ولیعهد آن زمان این کشور، یعنی ملک عبدالله  افتاد؛(18) اما حکومت و سلطنت رسمی ملک عبدالله ، از سال 2005 میلادی آغاز گشت.(19)

ملک عبدالله بن عبدالعزیز در سال 1924 میلادی به دنیا آمد. پدر او ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود و مادرش فهده بنت عاصی نام داشتند.(20) ملک عبدالله پنجمین پسر ملک عبدالعزیز بود که مطابق قانون اساسی عربستان پس از برادر ناتنی اش ملک فهد و در هنگامی که 81 سال از عمرش می گذشت، بر مسند پادشاهی عربستان تکیه داد.(21) از سال 2005 تا کنون، ملک عبدالله پادشاه عربستان می باشد.

این مسئله که بعد از قرن ها، شخصی به اسم عبدالله حکومت و سلطنت را در حجاز بر عهده گرفته است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. زیرا همانگونه که ذکر کردیم، آخرین پادشاه مقتدر حجاز قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) نیز عبدالله  نام دارد. بنابراین احتمال دارد (توجه کنید که فقط احتمال دارد) ملک عبدالله فعلی، همان عبدالله ذکر شده در روایات باشد. (البته همانگونه که گفته شد، این فقط یک احتمال است نه یک مسئله ی 100% قطعی؛ چرا که ممکن است در سال های آینده، افراد دیگری با نام عبدالله بر مسند قدرت در عربستان تکیه زنند).


 

http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Arabestan02.jpg

ملك عبدالله پادشاه عربستان. وی در سال 2005 میلادی و در سن 81 سالگی، رسماً پادشاه عربستان شد.

 

همانطور که بیان نمودیم، ممکن است ملک عبدالله  عربستان كه از سال 2005 میلادی رسماً حکومت این کشور را بر عهده گرفته است، همان عبدالله حاکم حجاز ذکر شده در روایات باشد. البته علت بیان این انطباق از سوی ما، صرفاً نام عبدالله نیست؛ بلکه مسایل دیگری نیز وجود دارند که احتمال درست بودن این انطباق را تا حدی  افزایش می دهند. یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند.

در روایات ذکر شده، ملاحظه فرمودید که از اختلافات و کشمکش در آخرین خاندان پادشاهی حجاز در زمان نزدیک به ظهور سخن به میان آمده است.  عجیب  اینکه  خاندان  پادشاهی آل سعود نیز کم کم می رود تا شرایط ذکر شده در روایات را تجربه کند و دچار اختلافات در رأس حکومت شود.(22) گرچه ملک عبدالله به دلیل به دست گیری عملی قدرت از سال 1996 تاکنون، توانسته است حکومت عربستان را با اقتدار حفظ نماید، اما وضعیت خاندان آل سعود بسیار شکننده است و بنابر نظر اکثر کارشناسان مسایل سیاسی، در آینده ای نزدیک، خاندان آل سعود دچار بحران جدی در به دست گرفتن قدرت خواهد شد.(23)

یکی از معضلات بزرگی که خاندان آل سعود در طی دهه های اخیر با آن روبرو بوده است، این است که مطابق قانون اساسی کشور عربستان، تنها پسران ملک عبدالعزیز، حق دارند پادشاهی عربستان را به دست گیرند و بعد از مرگ یکی از پسران او، پسر دیگر عبدالعزیز باید پادشاهی عربستان را در دست گیرد.(24) با توجه به اینکه پسران عبدالعزیز همگی مسن هستند،(25) احتمال اینکه در طی مدت کوتاهی یکی پس از دیگری فوت نمایند و تمام پسران عبدالعزیز از بین بروند، زیاد می باشد.

این مسئله حتی در مورد انتخاب ملک عبدالله نیز مشکلاتی ایجاد کرده بود که گرچه در نهایت حل شدند، اما این نگرانی را در بین مسئولان عربستان ایجاد کرد كه پادشاه آینده نیز ممکن است به مشکل ملک عبدالله گرفتار شود.

جریان این مشکل از این قرار است که تمامی پسران عبدالعزیز كه واجد شرایط پادشاهی می باشند، حداقل 70 سال سن دارند و فاصله سنی این پسران نیز از یکدیگر بسیار کم است.(26) برای مثال ملک عبدالله  که بعد از برادرش فهد به حکومت عربستان رسید، بنا به قولی تنها چند ماه و بنا به قول دیگری 3 سال از فهد کوچکتر بود و فاصله سنی عبدالله با برادر کوچکترش شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز نیز بسیار کم می باشد.(27) بنابراین این اختلافات سنی کم، خود از یك سو موجب اختلافات شدید بین ملک عبدالله و شاهزاده سلطان بر سر جانشینی ملک فهد شده بود، اما به هر حال به دلیل اینکه ملک عبدالله عملاً قدرت را از سال 1996 در دست داشت، مشکل چندانی در بحث جانشینی فهد، پیش نیامد.(28) اما با توجه به اینکه ولیعهد کنونی عربستان یعنی شاهزاده سلطان نیز در حدود 85 سال سن دارد و وضعیت سلامتی اش نیز نامناسب است،(29) احتمال اینکه در طی سالهای آینده فوت نماید، زیاد است. بقیه پسران عبدالعزیز نیز همگی مسن هستند و به احتمال زیاد تعداد زیادی از آنان در عرض چند سال آینده فوت خواهند کرد. بنابراین به زودی باید شاهد انتقال قدرت از پسران ملک عبدالعزیز به نوادگان عبدالعزیز باشیم که این مسئله نیز خود به زودی بحران واقعی و منازعات و اختلافات داخلی شدیدی را در خاندان آل سعود پدید خواهد آورد.(30)


 

امیر سلطان بن عبدالعزیز؛  ولیعهد فعلی عربستان كه 85 سال سن دارد  و  در حال حاضر در بستر بیماری افتاده است. اختلافات جدی در خاندان آل سعود برای تصاحب پست فعلی وی شكل گرفته است.

 

این مسئله حتی از چشم خبرنگار روزنامه ی مشهور فیگارو نیز به دور نمانده و این خبرنگار در مقاله ای با عنوان « عربستان: آبستن اختلافات داخلی آل سعود » به آن اشاره کرده است.(31) بدین ترتیب هیچ بعید نیست که پس از مرگ ملک عبدالله که در سنین کهولت و پیری به سر می برد، عربستان صحنه ی کشمکش و  درگیری  خاندان آل سعود شود. این مسئله با روایات اسلامی که درباره ی آخرین خاندان پادشاهی حجاز قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) بیان شده اند، مطابقت زیادی دارد. چرا که در یکی از روایات آمده است:

 

« ... وقتی عبدالها بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت های چند ماهه و چند روزه شود ... »(32)

 

بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، به نظر می رسد که وضعیت خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان، شباهت بسیار زیادی با آخرین خاندان پادشاهی حجاز در روایات مربوط به آخرالزمان دارد. گرچه این تطبیق قطعی و صد در صد نمی باشد، اما توجه به آن و پی ریزی مناسبات سیاسی و نظامی شیعیان با عربستان بر پایه ی آن، خالی از لطف نمی باشد. بدین صورت که با توجه به شباهات ذکر شده، شیعیان باید وضعیت داخلی خاندان پادشاهی عربستان را به دقت زیرنظر گیرند تا اختلافات و جنگهای داخلی عربستان در سالهای آینده، گریبانگیر آنها نشود. از سوی دیگر، با مشاهده ی اختلافات داخلی در خاندان پادشاهی عربستان، باید بیش از پیش احتمال نزدیکی ظهور حضرت مهدی (عج) را داد و مطابق این احتمال، آمادگی ها را در جهت استقبال از آن حضرت و دوری از فتنه های آخرالزمان، افزایش داد.

 

البته لازم به ذکر است که واقعاً ممکن است ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان و خاندان آل سعود (خاندان پادشاهی عربستان)، آخرین پادشاه و آخرین خاندان پادشاهی حجاز نباشند و در آینده نیز پادشاهان دیگری در عربستان حکم برانند، اما به هر حال نمی توان شباهت ملک عبدالله و خاندان آل سعود را با روایت های ذکر شده در مورد آخرین خاندان پادشاهی حجاز، نادیده گرفت. بنابراین بهتر است كه توجه ویژه ای به وضعیت عربستان سعودی در عصر حاضر داشته باشیم.

 

البته توجه ما به این مسئله، به معنای دخالت در امور داخلی عربستان نیست؛ بلکه تنها گوش به زنگ بودن و آمادگی در برابر فتنه های آخرالزمان مد نظر ما است. در روایات نیز تمام اتفاقات مربوط به اختلافات داخلی منطقه ی حجاز در زمان نزدیک به ظهور، تنها گریبانگیر خاندان پادشاهی حجاز و ستمگران این سرزمین خواهد شد و شیعیان و سایر مسلمانان آزاده ی این خطه، تحت تأثیر این فتنه ها قرار نخواهند گرفت. بلکه اینان در کمال سلامت و آمادگی، مهدی موعود (عج) را در حرکت جهانیشان یاری می نمایند. درباره ی اینکه اختلافات داخلی بر سر قدرت در عربستان، تنها گریبانگیر ظالمان این سرزمین می شود، روایتی از امیر مومنان حضرت علی (ع)  نقل شده است.

 

« حضرت علی (ع) فرمودند: برای قیام قائم نشانه ها و علاماتی است:  نخست محاصره ی کوفه به وسیله ی کمین و خندق و به اهتزاز در آمدن درفش ها پیرامون مسجد بزرگتر. در این پیکار، قاتل و مقتول هر دو در آتش دوزخند ... ».(33)

 

طبق نظر علما از جمله حجة الاسلام کورانی، مراد از مسجد بزرگتر مسجدالحرام است نه مسجد کوفه؛ و درفش های مخالف در مکه و حجاز با یکدیگر درگیر می شود و پرچم حقی میان آنها وجود ندارد.(34)

 

از روایت فوق می توان دریافت که فتنه های پیش آمده در حجاز بر سر به دست گیری قدرت، تنها در میان ستمکاران و گروههای اهل باطل پدید خواهد آمد. امروزه با توجه به نفوذ وهابیت در شبه جزیره عربستان طی قرون اخیر، خیلی راحت تر میتوان مفهوم روایت فوق را درک کرد.(35) زیرا با توجه به باطل بودن فرقه ی وهابیت و نفوذ فراوان این فرقه در بین مردم عربستان، می توان دریافت که احتمالاً  مقصود  امیرالمومنین (ع)  از درگیری های حجاز، درگیری بین بزرگان آل سعود و لشکریان طرفدارشان (که عمدتاً وهابی هستند) با یکدیگر می باشد. با توجه به فرمایش معصومین (ع) از جمله روایت فوق از امیرالمومنین (ع) می توان دریافت که به امید خدا  شیعیان  و  سایر  برادران اهل تسنن آزاده ی عربستان که گرفتار فتنه ی وهابیت نشده اند، در این فتنه ی بزرگ نیز آسیبی نخواهند دید.

 

مجدداً این نکته را یادآوری می کنیم که تمام وقایع مربوط به مرگ عبدالله آخرین پادشاه مقتدر حجاز و اختلافات خاندان پادشاهی این سرزمین، تماماً به دست گروههای باطل عربستانی پدید می آیند و این مسئله هیچ ارتباطی با شیعیان عربستان و یا سایر کشورهای منطقه ندارد. بنابراین مطالبی که درباره ی وضعیت حکومت حجاز در ایام قبل از ظهور بیان شده، به معنای دخالت شیعیان در امور عربستان نیست؛ بلکه این مطالب از دید یک ناظر خارجی بر وقایع عربستان بیان شده است .

گرچه در ماههای اول سلطنت ملک عبدالله  بیان می شد  که  وی  شخص معتدل و میانه رویی است و با ملک فهد که در زمان او حجاج شیعه در روز برائت از مشرکین به خاک و خون کشیده شدند،(43) تفاوت دارد، اما گذشت زمان ثابت کرد که نه تنها خطر او برای شیعیان و سایر مسلمانان آزاده از ملک فهد کمتر نیست، بلکه ملک عبدالله به مراتب خطرناک تر است.

 

گرچه ملک عبدالله  در طی این سالها تلاش نموده است تا در ظاهر و در جریان مناسبات سیاسی با کشورهای منطقه خود را فردی صلح طلب معرفی نماید، اما شواهد امر دقیقاً خلاف این نکته را ثابت می کند؛ به طوری که از زمان آغاز رسمی سلطنت ملک عبداله ، حملات گروه های تکفیری تحت حمایت عربستان به شیعیان عراق، افزایش یافته(44) و حتی هتک حرمت این گروههای تکفیری به عتبات عالیات و حرم ائمه (ع) در عراق افزون گشته است.(45) از زمان آغاز سلطنت ملک عبدالله، مفتیان وهابی عربستان که تحت حمایت کامل خاندان آل سعود هستند، فتواهای بی شرمانه ای صادر نموده که این فتواها به دست گروه های تکفیری عراقی تحت حمایت دولت عربستان سعودی اجرا شده و منجر به کشتارهای هر روزه ی شیعیان عراقی و انهدام زیارتگاه های معصومین (ع) شده است.(46) علاوه بر این ملک عبدالله  ارتباط بسیار قوی با امریکا و اسراییل برقرار نموده و بدین ترتیب به مسلمانان خیانت کرده است.(47) این ارتباط تا بدانجا است که سران سعودی در زمان سلطنت ملک عبدالله، با جرج بوش میگساری و رقص شمشیر می نمایند.(48)


http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Arabestan07.jpg

رقص شمشیر و میگساری سران عربستان با جرج بوش در زمان پادشاهی ملك عبدالله.

 

از سوی دیگر بنا بر گزارش های بی شماری که از سوی حجاج شیعه بخصوص حجاج شیعه ی ایرانی به دست رسیده است، در طی 3 – 2 سال اخیر، فشارهای زیادی بر حجاج ایرانی وارد آمده است که تاکنون سابقه نداشته است.(49) این فشارها تا به آنجا بوده است که برخی از علما از جمله آیت الله مکارم شیرازی، بحث احتمال تحریم حج عمره را مطرح نمودند.(50)

 

یكی از آخرین شاهکار های ملک عبدالله در  خیانت  به  شیعیان،  دست داشتن دستگاه های اطلاعاتی عربستان سعودی به همراه دستگاه اطلاعاتی کشور خائن اردن در ترور شهید حاج عماد مغنیه بود(51) که این مسئله خود یکی از ننگین ترین جنایات ملک عبدالله می باشد.

 

همچنین جنایات اخیر كه در شهر مقدس مدینه به دست دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی عربستان و نیز نیروهای افراطی وهابی موسوم به نیروهای امر به معروف و نهی از منكر وابسته به دولت عربستان انجام شدند و در طی آن ها تعداد زیادی از شیعیان به شهادت رسیدند و تعداد دیگری نیز زخمی شدند، خود حكایت از دسایس شیطانی ملك عبدالله عربستان دارند.(52) با توجه به مسائل گفته شده، به راحتی می توان دریافت که عبارت  « ویل لشیعتنا منه »  در روایت ذکر شده،  کاملاً  برازنده ی  ملک عبدالله می باشد.

 

در ادامه ی  روایت  ذکر  شده  از سوی  پیامبر گرامی اسلام (ص)  بیان  شده  است: « بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة. » این عبارت نشان می دهد که مرگ عبدالله ذکر شده در روایت مذکور، فاصله ی کمی با ظهور حضرت مهدی (عج) دارد؛ از این مسئله می توان دریافت که در صورت صحت روایت مذکور و درستی منابع آن، با توجه به اینکه بسیاری از ویژگیهای روایت، با ملک عبدالله، ملک فهد و خاندان آل سعود مطابقت دارد، عصری که ما در آن به سر می بریم، ان شاء الله « عصر الظهور » است و در صورتی که ما شیعیان تلاش خود را بیشتر کنیم، می توانیم ظهور آن منجی بزرگ را درک نماییم. إن شاء الله.

 

ذکر یک نکته ی بسیار مهم: همانگونه که در سطور بالا بیان کردیم، آخرین روایتی که ذکر شد، هنوز از نظر اعتبار منابع، مورد تردید است. گرچه سایت های بی شماری این روایت را ذکر کرده و به آن آدرس داده اند و حتی در كتاب « مائتان و خمسون علامة حتی ظهور الامام المهدی (عج) » نیز این حدیث به چشم می خورد، اما نویسنده ی مقاله به منبع اصلی حدیث مذكور دسترسی نداشته و نمی تواند به طور قطعی صحت آن را مورد تأیید قرار دهد. لطفاً به این مسئله توجه کافی داشته باشید.

 

با توجه به مطالبی که در این مقاله ذکر شد، این احتمال وجود دارد که ملک عبدالله و خاندان آل سعود، آخرین پادشاه مقتدر و آخرین خاندان پادشاهی عربستان باشند. چرا که چندین روایت از معصومین (ع) ذکر شده است که اوضاع حجاز در آخرالزمان را پیشگویی کرده اند و این پیشگویی ها تا حد زیادی بر وضعیت کنونی عربستان منطبق است. گرچه ما انسان ها از خطا و اشتباه مبری نیستیم و نویسنده ی مقاله نیز ممکن است اشتباه نماید، اما در هر حال توجه به اوضاع کنونی عربستان و تحلیل آن بر طبق روایات آخرالزمانی معصومین (ع) خالی از لطف نیست و می تواند ما را در برخورد با پیشامدهای آخرالزمان یاری نماید.

 

بدین ترتیب مجدداً یادآوری می کنیم که مطالب ذکر شده و تحلیل ها و تطبیق های ارایه شده، تنها یک احتمال هستند و قطعیت کامل ندارند. در این بین اگر اشتباهی یا تغییری بوجود آید،  این  اشتباه  از  جانب  مولف  مقاله  و تحلیل هایش بوده است نه روایات معصومین (ع). لطفاً همواره به این نکته توجه داشته باشید.

 

از سوی دیگر تأكید می كنیم كه نوك پیكان این مقاله به سمت خاندان فاسد  و دسیسه گر آل سعود و وهابیون تحت امر آن می باشد و این مقاله هیچ جسارتی به برادران شیعه و اهل تسنن ننموده است. بنابراین پیشاپیش از برادران عزیز شیعه درخواست می كنیم كه با استفاده ی منطقی و مناسب از این مقاله، گزك به دست دشمنان شیعه و دشمنان اسلام ندهند. به خصوص كه كشورهای فاسد و دسیسه گر عربی منطقه ی خلیج فارس كه از هیچ جنایتی در حق شیعیان خودداری نمی كنند، آماده ی سوء استفاده از اختلاف بین شیعه و سنی هستند و ممكن است بخواهند با ایجاد هیاهو و جنجال، در صفوف مسلمین مجاهد تفرقه افكنند.

 
به امید ظهور منجی موعود، حضرت مهدی صاحب الزمان (عج).
محسن محسنی بازدید : 203 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)



جزیره بحرین پاره تن ایران است

-small;">

-small;">

-small;"> حدود 40 سال پیش ... مراحل نهایی جدا شدن قسمتی از خاک ایران (بحرین) انجام شد.شورای امنیت سازمان ملل با استناد به گزارش نهایی نماینده ویژه دبیرکل در بحرین مبنی بر نظر اکثریت مردم به جدایی از ایران، استقلال بحرین از خاک کشورمان را در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ (‌اردیبهشت ۱۳۴۹ ) مورد تأیید و تصویب قرار داد.مجمع الجزایر بحرین از قدیم الایام بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است. در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج‌فارس (‌در سال ۱۵۰۶)، بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (‌ در سال ۱۵۲۱) به تصرف و اشغال پرتغالی‌ها درآمد.

-small;">پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالی‌ها، شاه‌عباس در سال ۱۶۰۲ با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق شد. پس از آن، ‌مجمع الجزایر بحرین مدت ۱۸۰ سال در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود. در سال ۱۷۸۳ (‌یا ۱۷۸۲ ) شیخ احمد بن خلیفه از قبیله ‌بنی عتبه و از خاندان ‌خلیفه ( که از منطقه نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود )‌ به این سرزمین حمله کرد و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت. از آن پس، حکومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی - استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان خلیفه ( آل خلیفه)‌ قرار گرفت.با این همه در همه این سال‌ها ایران همچنان بحرین را جزئی از خاک خود می‌دانست.
دولت ایران در مدت یک قرن و نیم حاد شدن مسئله بحرین (‌۱۸۲۰ -۱۹۷۰ )‌و با وجود دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره، هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت؛ اگرچه قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت.نخستین گام‌ها به سوی واگذاری بحرین در زمان پهلوی دوم برداشته شد و آن زمانی بود که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها از هر دو سو شاه را به چنین تصمیمی ترغیب، تهدید و تطمیع کردند و سرانجام به هدف خود دست یافتند.

-small;">علت اقدام انگلیس و آمریکا برای استقلال بحرین، اهمیت سیاسی - استراتژیک آن بود، ضمن اینکه ایران شاهد افزایش فعالیت‌های انقلابی اعراب در سواحل خلیج‌فارس در خلال سال‌های ۱۹۶۵- ۱۹۶۴ و ترس از گسترش آن به داخل خاک ایران و علیه حکومت شاهنشاهی نیز بود؛‌ البته حضور نظامی انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن به‌عنوان متحد ایران تا اندازه‌ای ترس حکومت شاه را کاهش می‌داد.

-small;">در نوامبر ۱۹۶۷، نیروهای انگلیسی پیرو جنگ‌های داخلی یمن از بندر استراتژیک عدن (نزدیک باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ)‌ خارج شدند و به‌دنبال آن، ‌جمهوری دموکراتیک خلق یمن ‌ (یمن‌جنوبی)‌ به‌عنوان یک کشور سوسیالیستی افراطی شکل گرفت. این کشور به‌زودی حامی جنبش‌های انقلابی و چپ‌گرای منطقه شد و در این راستا با ایران و نیز کشورهای میانه‌رو ( و غرب گرای ) عرب به‌عنوان کشورهای مرتجع شروع به مقابله و مخالفت کرد. انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌، ‌نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و بدین ترتیب پس از عدن، ‌مجمع الجزایر بحرین به‌عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج‌فارس مطرح شد.

-small;">مدتی بعد در ژانویه ۱۹۶۸، ‌پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال ۱۹۷۱ از شرق سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. اما‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از ۹ شیخ نشین جنوب خلیج‌فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود. شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسئله خروج نیروهای انگلیسی ‌و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست، بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.
محمدرضا شاه اگرچه به‌دلیل مخالفت با جدایی بحرین از ایران با تشکیل این فدراسیون مخالفت می‌کرد اماسرانجام در خلال مذاکرات گسترده با آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از مواضع خود عدول کرد.

-small;">مذاکرات جدایی بحرین به‌طور آشکار و پنهان میان ایران، ‌انگلستان، ‌عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌شد. جدا از سیاست‌های استعماری انگلستان حمایت عربستان سعودی (‌به‌عنوان کشور عرب با نفوذ منطقه)‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آب‌های سرزمینی و فلات قاره دو کشور هم موضوع مهمی بود که به تضاد منافع دو کشور ایران و عربستان انجامید، به‌طوری که شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال ۱۹۶۸ (‌۱۳۴۷) به تعویق انداخت. بالاخره با مذاکرات طرفین نخستین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۶۸ با امضای یک موافقت‌نامه برداشته شد و باعث شد ایران در مورد مسئله بحرین کوتاه آمده و عقب نشینی سیاسی کند.

-small;">در آن شرایط، حکومت ایران حفظ بحرین با توسل به شیوه‌های نظامی را در توان خود نمی‌دید. دولت شاه از عکس العمل انگلستان به‌عنوان یک قدرت بزرگ استعماری واهمه داشت، ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه کار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت. این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیری‌های ارضی و مرزی و سیاسی گسترده‌ای با عراق داشت. از طرف دیگر اقدام نظامی ایران می‌توانست سازمان ملل متحد را به وسیله قدرت‌های بزرگ علیه ایران وارد عرصه کند.

-small;">بنابراین شاه با توجه با سازش‌های پنهانی انجام شده و شرایط زمانی، راه حل سیاسی را برگزید. شاه در زمستان سال ۱۳۴۸ (اوایل ۱۹۷۰) در مصاحبه‌ای خواستار حل مسئله بحرین از طریق کسب نظر مردم آن به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفت‌وگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (‌اوتانت )‌در اوایل سال ۱۹۷۰ به نتیجه نهایی رسید و ایران در تاریخ ۹ مارس ۱۹۷۰ (‌ ۹ اسفند ۱۳۴۸ )‌رسما خواستار همکاری دبیرکل سازمان ملل برای استعلام نظر واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه شد.

● گزارش سازمان ملل
انگلستان در تاریخ ۲۰ مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی (‌دیپلمات ایتالیایی )‌ معاون دبیرکل و مدیرکل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به‌عنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای‌مردم بحرین منصوب کرده است ضمنا وی از ایران و انگلستان برای انجام مسئولیت خود در ابراز نظر و تصمیم‌گیری نهایی در مورد حل مسئله بحرین، اختیار تام گرفت!

نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین، در رأس یک هیئت ۵ نفری عازم آن جزیره شد و از ۲۹ مارس تا ۱۸ آوریل ۱۹۷۰ به‌نظر خواهی گزینشی و گفت‌وگو با گروه‌های منتخب سیاسی - اجتماعی بحرین پرداخت. برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آرای‌ عمومی از طریق (‌رفراندوم )‌ یا انتخابات عمومی، ‌این امر صحت ندارد، بلکه به همان روش محدود گزینشی بسنده شد. پس از آن‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا براساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.

در گزارش مذکور آمده بود:‌ هیئت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ‌گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانی‌ها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که مالکیت ‌ ایران بر بحرین یکباره و برای همیشه کنار رود ‌. ضمنا آمده بود که مردم بحرین پس از حل مسئله بحرین، ‌خواستار روابط نزدیکتر خود با سایر کشورهای عرب و نیز ایران و خواهان یک کشور مستقل و با حاکمیت کامل سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می‌کنند که بحرین یک کشور عربی است.

رئیس هیئت اعزامی، ‌گزارش خود را با این نتیجه‌گیری به پایان رسانده بود که کسب نظر و مشورت‌های وی در بحرین او را متقاعد کرده است که اکثریت مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک کشور کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای ایجاد روابط با سایر کشورها هستند‌. گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیز با استناد به نتیجه‌گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی از خاک ایران در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مورد تأیید و تصویب قرار داد.
ایران نیز در ماه مه (‌اردیبهشت ۱۳۴۹ ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین اقدامات قانونی را انجام داد. هیئت دولت قطعنامه‌ شورای امنیت سازمان ملل را برای بررسی و تصویب درقالب لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.

این لایحه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ با ۱۸۷ رأی مثبت و ۴ رای منفی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می‌شدند.مجلس سنا نیز در ۲۸ اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آرا ( ۶۰ رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد.
حاکم بحرین برای نخستین بار در آذرماه ۱۳۴۹ ( دسامبر ۱۹۷۰ ) ‌از ایران بازدید کرد و موافقت‌نامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید.
اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۱ منتشر شد. دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یک روز بعد (‌۱۵ اوت )‌، ‌بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی ( با هدف مشورت در مواقع ضروری) با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب، مسئله بحرین پس از یک قرن و نیم منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید.

سازش و توافق ایران با قدرت‌های غربی بر سر بحرین، امتیازات کوچکی برای ایران داشت و آن هم افزایش نقش ایران در منطقه خلیج‌فارس بود. امتیاز بزرگی که ایران با جدایی بحرین پرداخت کرد از بین رفتن نقش استراتژیک ایران در جنوب خلیج‌فارس بود. تا پیش از این ایران علاوه برشمال خلیج‌فارس برقسمتی از جنوب آن نیز حاکمیت داشت.

 و اما خسرو معتضد... با اشاره به اینکه محمد رضا پهلوی  در سال 1350 اشتباه بزرگی مرتکب شد و بحرین را با جزایر ایرانی معامله کرد، گفت: در آن سال شاه اجازه داد که رفراندومی در بحرین برگزار شود تا مردم بحرین اعلام کنند آیا می‌خواهند تحت حاکمیت ایران بمانند یاخیر که در نهایت رفراندوم هم برگزار نشد  از 40 خانواده سئوال کردند و بحرین از حاکمیت ایران جدا شد و انگلیس اعلام کرد از جزایر ایرانی خارج می‌شود و آنان را به حاکمیت ایران باز می گرداند، بر همین اساس بعد از خروج انگلیس از منطقه در سال 1350 ارتش ایران در بوموسی مستقر شد.


 

وبازهم... دسته گل های خاندان پهلوی.... 

 


محسن محسنی بازدید : 232 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)
A1017408.jpg

ملك عبدالله: من را پادشاه صدا نكنید

به گزارش  خبرگزاری رسمی عربستان سعودی، "ملك عبدالله " پادشاه 86 ساله عربستان سعودی در دیدار با شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل شیخ، مفتی عربستان و دیگر علمای این كشور خواست كه دیگر وی را با لفظ پادشاه خطاب نكنند.

وی در این دیدار گفت: از تمام مسئولان و ملت عربستان می‌خواهم تا من را با لفظ پادشاه خطاب نكنند. لقب پادشاه تنها سزاوار خداوند است. همه ما بنده او هستیم. و من بنده ضعیف خداوند هستم

نیروهای عربستانی طی روزهای گذشته با سركوب تظاهرات مردم خود در شهرهای شرقی این كشور،‌ تعداد زیادی را بازداشت كردند و بر اساس گفته فعالان حقوقی،‌ بازداشت‌شدگان تحت شكنجه قرار گرفته‌اند.

از سوی دیگر، نیروهای سعودی چند روز پیش به بحرین اعزام شدند تا به همراه نیروهای امنیتی بحرین تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم این كشور را سركوب كنند.

در این سركوب‌گری‌ها ده‌ها بحرینی كشته و صدها نفر دیگر نیز زخمی شدند.

محسن محسنی بازدید : 224 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)

IMAGE634350872838185037.jpg

سرود ثوره الؤلؤ

http://s29.aks98.com/files/62911609110864055396.mp3

 

http://s29.aks98.com/download.php?file=62911609110864055396.mp3


 

الشعب یرید الاسقط النظام

اذا الشعب یوما اراد الحیاه فلابد ان یستجیب القدر

اگر روزی ملت خواهان حیات و زندگی شد.لابد و باید و امریست که باید اجابت شود

و لابد اللیل ان ینجلیه و لابد لالقید ان ینکسر

و لابد و باید شب برود . و باید بندها گسسته شود.

وطنی اطال القید لیل الظلم فی الدنیا بلادی

وطنم !ظلم  در دنیا بر سرزمینها به درازا کشید

وطنی و ضاق الشعب من عصف ردا و ایطهائه

وطنم !و ملت از خفقان مرگ آور  در تنگناست

وطنی لنا فی کل یوم الف محروم ینادی

وطنم هر روز هزارن نفر از محرومانت  فریاد میزنند

وطنی سواد العین یفدیک فلا تذبح سوادی

وطنم!سیاهی چشمانم فدای تو باد (نگذار ملتم) قربانی شوند

وطنی اهواک ودمی قدرا  وا عطشا نخلات

وطنم !هوای تو و خون من اندازه است...وای به تشنگی نخلها...

اهواک بزهره روحی فاحت بحماس الصلواه

هوای تو با شکوفه های روح من به قدرت صلوات عطر آگین شد

و اضحی لک بالغالی و ابیع ترابک هیهات

و برای تو به بالاترین قیمت قربانی میشوم و هیهات از اینکه خاکت را بفروشم

ظلم ظلم فی اطیب شعب یرمون النار

ظلم است ظلم است بر بهترین ملت آتش بیفروزند

جرم جرم ان یقتلن الجیش و یدمی الدار

جرم است که ارتش آنها را بکشد و به خاک و خون بکشد

الا یا ایها ظالم المستبد حبیب الفناء عدو الحیاه

ای ظالمی که دوستدار مرگ و دشمن زندگی هستی

سخرت بانا کشعب ضعیف و کفوک مخضوبه من دماء

گمان کردی ما ملتی ضعیف هستیم... و دستانت به خون  آغشته است

ظلموا  وضاقت من ریاح الظلم اکمام الزهور

ظلم کردند و غنچه ها از بوی ظلمشان در تنگنا بودند (شکوفا نشدند)

نقبوا ...فعاش الشعب فی الفقر و عاشو فی القصور

(ثروت ها را درو کردند) و ملت در فقر زندگی کردند و آنها در قصرها

قتلوا....و سالت دم کالانهار لا بل کالبحور

کشتند... وخون چون رود نه که چون دریا جاری شد.

خدعوا... و مازالت لهم رایات تکذیب و الزور

نیرنگ کردند...و پرچمهای دروغ و تزویر را  (برافراشتند) .

سجل تاریخنا قدذبحوا روح الانسان

در تاریخ ما بنویس.. که روح انسان را ذبح کردند...

وقد سبغ العشق بدم یفضح مجزره الطغیان

و عشق را به رنگ خون آغشته شد خونی که کشتار (طاغوت )را رسوا کرد

لکن شعب الؤلؤه تبقی تشزق فی المیدان

ولیکن امت لؤ لؤ ... در میدان لؤ لؤ طلوع میکند

جیش ضد الشعب ال یا اهل العالم این

ارتشی ضد ملتش ...آی مردم دنیا.. کجا یافت میشود.

جیش یقتل الشعب یحمل اعلام البحرین

ارتشی که مردم را میکشد وبر نام آوران بحرین میتازد

رویداک لایخدعن کالربیع و سحب الفضایی و ضوءالصباح

آرام آرام ... چون بهار . سحاب های آسمانی و نور صبحگاه آشکار میشود

حذاری فتحت الرماد لهیب و من یبذر شوک یجنی الجراح

بر حذر باش که آتش زیر خاکستر است... و هرکس خار بکارد زخم درو میکند

املا... یدوی فی العروش ظلم من نزف الجراح

امید....در اوج ظلم و خونریزی و دردها...(می شکوفد)

 

املا بجمر القهر هزل الیل من قبل الصباح

امید...آتشی که از خشم،  شب را پیش از دمیدن صبح روشن کرد

املا یدک البغی یردیه بحباه الریاح

امید... که بر ستم پای میکوبد و   دانه های (امید) می پراکند

و یبقی شعب طیرا  فی السماء من الکفاح

و ملت چون پرنده ای در آسمان پیروزی (بال میگشاید) میماند

استیقض شعب الدنیا کی  لا یقبل بالفرعون

ملت بیدار شد و دیگر فرعون را نمی پذیرد...

 رسم الخط عربی کتابی نیست... چون این سرود عامیانه خونده شده...

ترجمه هم برای تقریب به ذهن تحت الفظیست... به بزرگی خودتون برمن ببخشایید...

به امید پیروزی مردم مظلوم بحرین...

الله اکبر...

67D99854.jpg

محسن محسنی بازدید : 190 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)

uploadIMAGE634343234804027500.jpg

 لیبی آه امام موسی صدر است

 بحرین

سیلی خدا بر صورت خلیفه های دروغ است

ژاپن می لرزد و سونامی ژاپن

یعنی ژاپن قوی تر از فرانسه و آلمان است

و میراژها و اف بیست ها

در برابر خشم خدا هیچ اند

کجایی پل الوار؟

که از فرانسه به لیبی بروی

و اعتراض کنی به این کوتوله های سیاست

به اوبی ما و این مرتیکه کوتاه قد فرانسوی

که من مدام نامش را فراموش می کنم

به  برلوسکنی که هر کجا باشد

فاحشه ها جمع اند

ایتالیا تئاتر فاحشه ها شده است

و زنده باد  پاپ

و زنده باد بابانوئل

و زنده باد پیتزای پپرونی واتیکن

فرانسه با میراژهایش بگذار وژ وژ کند

 بانجول ها

با بنجول های فکری ایران

شتران سبز قذافی

و سعد حریری

از مقابل عکس عبدالله ابن ابابیل و 

خاخام های چاخان رژه بروند

آنها نقشه کشیده اند برای تمام جهان

برای رنگ عبای پسر زبیر  

برای متن سخنرانی طلحه الخیر ایرانی

برای تهیه و توزیع و پخش جنازه های شهیدان اهل سنت در ایران

اما دست شان به هیچ جا نرسید

و اهل سنت ایران خندید به ریش فتنه

به کاخ الیزه و سفید

اگر دعوای شیعه و سنی راه می افتاد

به این شیخ تنها نصف سهم می رسید

یک سهم به آن شریکش

و دو سهم به زحمتکشان استودیو بی بی سی

که زورشان نرسید به میدان انقلاب و آزادی

و زورشان نرسید

 به میدان مرجئه دمشق

و زورشان نرسید به میدان تقسیم استانبول

و زورشان نرسید به الضاحیه لبنان

سه گراز و سه خوک و سه کروکودیل

با سه افعی و سه گاومیش و سه شتر

پیمان بسته اند

آنها برای فردای ما نیز نقشه کشیده اند

برای شیخ عینک پنسی خوش تیپی که خواهد رسید

با نقشه ی دجال های دیجیتال

آنها هزار نقشه برای سیدحسن نصرالله کشیده اند

در روز اول 48 کشته

از کشته ها 16 قلب به هر کدام رسید

سی و دو کلیه

به جمهوری خواهان دموکرات

دموکرات های جمهوری خواه

که هیچ وقت بر سر رای ها با هم دعوا نمی کنند

اما نقشه دعوای جهان را می کشند

و روز اول لیبی این بود

القصافی جدا جدا

قصابها جدا جدا

امریکا چرا نیاید

مادام که آل خلیفه هست و شیخ خرفت هست

مادام که در استودیو بی بی سی مخملباف هست و نوری زاده هست و خاخام ها و چاخان ها هستند

فرانسه چرا لشکرکشی نکند مادام که سعدحریری هست و 13 مارس هست

اما سراسر دنیا پر است از حسن نصرالله

از بچه های علی و حسین و  خمینی

و انتفاضه ها همچنان در راه است

انتفاضه ی تونس و مصر و لیبی

 انتفاضه ی بحرین و یمن

 و انتفاضه ی حجاز و امارات

و انتفاضه ی کویت و قابوس و شاه کوچک اردن

و انتفاضه ی پیوند شیعیان و اهل تسنن در راه است

شما از جنس دیگرید

از جنس بولهب و برلوسکونی با هم

سونامی بزرگتر از ژاپن همین هاست

که من می گویم و تو می بینی هر شب

محمد ص از حجاز بود

 اما شما شبیه او نیستید

شما ابولهب اید تا هنوز

و ابرهه اید

و مصر حجاز نیست

الازهر با کبارالعلما فرق می کند حالا

شیوخ آل سعود

تنها تخصص شان نشان دادن قبله است

وقتی کنار خانه ی خدا تمرگیده اند

با شکمانی برجسته و چرخ های دوار

بچرخ تا بچرخیم

آنها تنها می توانند بوی صابون های غیر حلال را تشخیص بدهند

و این تخصص کمی نیست

و حد حرم را  

با کمک اسرائیل و دوربین های پیشرفته انگلیسی مشخص کنند

آنها به درد  هیچ چیز دیگری نمی خورند

بی خاصیت ترند از یک آدامس خروس و یک بستنی قیفی

آنها فقط به درد چاله کندن می خورند

بر سر راه مسلمانان

و تقسیم کردن مسلمانان با کمک آیات وحدت

آنها در مسابقه زیبایی عقال و دشداشه اول اند

در مسایقه آنکارد ریش هم اول

در خواب در رختخواب پر قو اول اند

در مسابقه زیباترین شاهین هم اول

در مسابقه بزرگترین کپل و ران و شکم اول اند

و در مسابقه بیشترین ساعت معاشقه با غرب هم اول

داوران زیباترین شترند

مادام که قذافی و مبارک و بن علی می دوند

و امریکا و فرانسه و انگلستان بر سرشان شرط می بندند

مادام که شیوخ آل سعود تنها ما را  محکوم می کنند

اما گرازها آزادند

خلیفه های سعودی را

با شترانشان فرستاده اند به بحرین

با شمشیرهای تیز تا گردن بزنند

عاشقان خمینی را

دنیا به دست فاحشه ها افتاده است

و مردم بیدار شده اند

و این اسب سیاه یونایتد امریکا

تنها برای سواری دادن به تل ابیب طراحی شده ست

برای لگد زدن به پابرهنگان زمین است

این اسب سیاه

پابند خوک های سفید است

تا انگلستان پاپیونش را صاف کند و

 لباس شب عمه الیزابت

کشیده شود تا افغانستان

و غرب را خر کرده اند با کمی سوسیس  خوک و کمی ژانبون

و کمی اینترنت 

و با بابانوئل و فاحشه ها

می بینی که حال جهان هیچ خوب نیست

شب بخیر عمه الیزابت

کجایی  پل الوار؟!

علیرضا قزوه

141-949Mideast_Bahrain_Protests.sff.standalone.prod_affiliate.74.jpg

 

محسن محسنی بازدید : 217 شنبه 06 فروردین 1390 نظرات (0)

گلشیفته فراهانی که سه سال قبل با این ادعا که سینمای ایران برای او کوچک است از ایران مهاجرت کرده بود، پس از ماهها این در و آن در زدن در هالیوود و پیدا نکردن پروژه ای در خور توجه برای کار به تازگی تصمیم گرفته به ایران بازگردد.
 
 



شبکه ایران: گلشیفته فراهانی بازیگر سابق سینمای ایران که سه سال قبل در اقدامی مغرورانه و با این ادعا که سینمای ایران برای او کوچک است از ایران مهاجرت کرده بود، پس از ماهها این در و آن در زدن در هالیوود و پیدا نکردن پروژه ای در خور توجه برای کار به تازگی به یکی از نزدیکان خود در ایران سپرده است که اگر می توانند راهی برای بازگشت مجدد وی به وطن پیدا کنند!

به جز این گلشیفته به تازگی گفتگویی را هم انجام داده و در این گفتگو هم تا توانسته کوشیده از علاقه وافر خود برای بازگشت به وطن سخن گفته و این مساله را اظهار کرده که تمام فکر و ذکرش، بازگشت به وطن و حضور در سینمای ایران است!

بدون شک آنچه التماسهای شفاهی گلشیفته و تقلاهای وی برای حضور مجدد در ایران را موجب شده این است که این بازیگر از حضور طولانی مدت در آن سوی آبها هیچ چیزی عایدش نشده و آن قدر سرش خلوت شده که گاهی خودش با لابی هایی که در چند رسانه فارسی زبان آن سوی آب دارد، گفتگوهایی با این رسانه ها ترتیب داده و بدین طریق می کوشد شهرتی را که کم کم در حال پیوستن به خاطره است  بازیابد.

در این شرایط کمترین انتظاری که مخاطبان ایرانی از گلشیفته دارند این است که به طور مستقیم از حضور بدون رعایت موازین اسلامی در آثاری همچون «پیکره دورویی ها» عذرخواهی کرده و بعد از آن برای حضور دوباره در سینمای ایران پیغام بفرستد. واقعیت اینجاست که گلشیفته هر چه داشت از سینمای ایران و فیلمسازانی بود که سالها کوشیدند سینمایی پالوده و سالم یعنی برخلاف آنچه سینمای طاغوت معرف آن بود را به عنوان سینمای جمهوری اسلامی به جهانیان عرضه کنند.

 گلشیفته فراهانی اگر تصمیم به بازگشت به وطن گرفته باید کاملا صادقانه رفتار کرده و به صراحت بر این مساله تاکید کند که هر چه دارد از سینمای ایران و هموطنانی است که با حمایت از سینماگران، صنعت سینمای ایران را سرپا نگه داشته اند. این تنها راه نجات هنرمندی است که روزی گمان می کرد با برداشتن حجاب در یک فیلم هالیوودی خواهد توانست در حد و اندازه های سوپراستارهای سینمای هالیوود مطرح شود اما زهی خیال باطل که هالیوود شرافت بسیاری از بازیگران و به خصوص بازیگران زن خود را گرفته و پس از مدتی کوتاه به مانند تفاله آنها را به گوشه ای انداخته است!

محسن محسنی بازدید : 228 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (1)


1400 سال است داغ کربلا در دل داریم

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ «رجب طیب اردوغان» نخست‏وزیر ترکیه، امروز در جلسه گروهی مجلس ترکیه درباره تحولات آخر منطقه تاکید کرد: طرف ما معلوم و روشن است، ما طرف چاه‏های نفت نیستیم. ما طرف مردم، ملت، دموکراسی، صلح و برادری هستیم. ما هیچ‏وقت در میانه برادرکشی‏هایی که تاجران اسلحه به راه می‏اندازند، نبوده‏ایم. ما همیشه فریاد زده‏ایم و گفته‏ایم که نباید برادر با برادر خودش دعوا داشته باشد و به روی او اسلحه بکشد. ما می‏خواهیم کشور لیبی مشکلات خودش را خودش حل بکند. ترکیه می‏تواند در حل مشکل منطقه کاری بکند. ما در این زمینه مسئولیت داریم و از مواضعمان نیز عقب‏نشینی نخواهیم کرد.

«رجب طیب اردوغان» همچنین تاکید کرد: ما درد کربلا را 1372 سال است که در دل خود نگه داشته‏ایم. هر وقت که بشنویم برادر مسلمان، برادرش را می‏کشد، همین درد را دوباره احساس می‏کنیم. ما کربلاهای جدید را نمی‏خواهیم، خبر شنیدن کشته شدن برادرها را نمی‏خواهیم. هر جانی که در لیبی از دست برود، انگار تکه‏ای از جان ما پاره می‏شود. هر دردی که آنها احساس می‏کنند، ما هم احساس می‏کنیم.

 

 


محسن محسنی بازدید : 198 پنجشنبه 26 اسفند 1389 نظرات (1)
شهرهای شیعه نشین شرق عربستان شاهد قیام عمومی علیه کشتار وحشیانه شیعیان بحرین به دست نظامیان اشغالگر سعودی است.به گزارش جوان آنلاین ،عصر امروز در اعتراض به اشغال نظامی کشور بحرین به دست نظامیان آل سعود و کشتار بیرحمانه شیعیان این کشور ، مردم شهرهای سیهات، صفوه، العوامیه و القطیف واقع در شرق عربستان در حمایت از مردم بحرین، تظاهرات کردند.
 به گزارش شبکه های خبری المنار و العالم ، در شهر قطیف عربستان سعودی، بیش از دو هزار نفر در اعتراض به سرکوب مردم بحرین، تظاهرات کردند. العالم لحظاتی پیش در خبری فوری و زیر نویس به نقل از منابع آگاه و شاهدان اعلام کرد: شهر القطیف عربستان به علت استقرار ده ها خودروی زرهی و نظامیان، به پادگان نظامی تبدیل شده است. شهرک الحبابیه عربستان سعودی نیز شاهد تظاهرات است و همچنین نیروهای امنیتی در قطیف نیز به طرف تظاهرکنندگان با گلوله های جنگی ، تیراندازی می کنند. نیروهای امنیتی سعودی به طرف تظاهرکنندگان در شهر تاروت واقع در شرق عربستان تیراندازی کردند.
شهرک الشویکه عربستان سعودی هم اکنون شاهد برگزاری تظاهرات است و تدابیر امنیتی شدیدی در آن اتخاذ شده استیک فعال سیاسی عربستانی در گفتگو با العالم تاکید کرد که دخالت نظامی آل سعود برای سرکوب تظاهر کنندگان بی دفاع بحرینی، خشم مردم منطقه شرقیه در عربستان را برانگیخت.ابوحسن زکریا گفت: امروز تظاهرات گسترده ای در بسیاری از شهرهای منطقه الشرقیه از جمله قطیف، صفوا، عوامیه و تاروت برای محکوم کردن دخالت نظامی آل سعود در بحرین، و اقدام نیروهای سعودی و بحرینی در سرکوب و کشتار مردم بحرین برگزار شد.وی افزود: نیروهای ارتش، پلیس و سازمان امنیتی عربستان با تانکها و هلیکوپتر شهرهای منطقه الشرقیه را محاصره کردند، تا ساکنان را از تظاهرات بازدارند؛ اما این اقدامات نتوانست مانع از تظاهرات مردم شود.زکریا تاکید کرد: نیروهای امنیتی سعودی با شلیک گاز اشک آور به سمت تظاهرکنندگان در شهر تاروت، برای متفرق کردن آنها متوسل به خشونت شدند.این فعال عربستانی خاطرنشان کرد: دخالت عربستان دربحرین خشم همه مردم عربستان بویژه ساکنان ریاض و شهرهای اصلی این کشور را برانگیخت
محسن محسنی بازدید : 176 پنجشنبه 26 اسفند 1389 نظرات (4)

سحام نیوز: با گذشت یکسال از ضرب و شتم مهدی کروبی و فرزندش در 22 بهمن سال گذشته، عکس های منتشر شده نشان از آسیب دیدگی شدید دبیر کل اعتماد ملی دارد. حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی، روز گذشته در صفحه فیس بوک خود عکس هایی را منتشر کرد که بر اساس آنها، مهدی کروبی در آن حمله از ناحیه کتف و ران پا دچار آسیب شدید شده بود .

 - توحید سبز,ایراندخت  ,سهراب اعرابی,پریسا سبز,مهاجر   اسنایپر جنبش سبز,ژاندارک م,آیتک سبز,مهدی سبز,سهیل سبز,کورش دهقان فداکار جنبش سبز ,باران شرقی,سبز محمدی,فرنام  ,تغییرایران کاوه سبز,پیمان سبز اندیش م م م,رضا سبز اندیش,حامد سبز,کاوه ازاد,میلاد نیک راد,افشاگری پس از یكسال! / گزارشی به بهانه انتشار عكس

، مه

محسن محسنی بازدید : 176 چهارشنبه 18 اسفند 1389 نظرات (1)

برخی احزاب و گروه های وابسته به فرقه سبز از جمله شیرین عبادی از هواداران خود خواسته اند که در تهران اقدام به کشف حجاب کنند. دختر خوبو

به گزارش جهان به تازگی گروههای مخالف نظام با استفاده از شبكه های فمینیستی زنان تلاش می کنند با استفاده از روش های اعتراضی ضددینی همچون کشف حجاب به خیابان بریزند، تا از این طریق حداقل سوژه ای برای رسانه های خارجی درست کنند. این درحالی است که طی چند روز اخیر رسانه های ضدانقلاب به خرده طرفداران داخلی خود تاکید می کردند کشف حجاب نکنید تا شرایط بدتر از وضع موجود نشود. با این حال چند پارگی ضدانقلاب اجازه نداد این سناریوی منافقانه و تاکتیکی پیش رود.بر همین اساس برخی احزاب و گروه های وابسته به فرقه سبز از جمله شیرین عبادی از دوستانشان در تهران خواسته اند اقدام به کشف حجاب نمایند. سرخوردگی های پیاپی ضدانقلاب و چند پارگی در میان آنها باعث شده است فرقه سبز درمیان سلطنت طلب ها یا منافقین دست رشته شود. اشتراک گذاری در سایر سرویس دهنده ها

محسن محسنی بازدید : 229 شنبه 14 اسفند 1389 نظرات (1)

زنان متعددی در طول تاریخ بودند که از جانب ائمه معصومین به دلیل دشمنی با ولایت و مقام امام مورد لعن قرار گرفتند.


http://www.inn.ir/iran_media/image/2009/06/262310609_orig.jpg


علی مطهری در نامه که برای برخورد با افرادی که با برخی شعارها فائزه هاشمی را در حرم حضرت عبدالعظیم همراهی کردند به رئیس قوه قضاییه نوشت :
به تعبیر امیر المومنین علی (ع)اگر مسلمانی از غم این حادثه(توهین به فائزه هاشمی) دق کند و بمیرد سزاوار است.
 در اینجا به آقای مطهری باید گفت:آقای مطهری آیا ان دسته افرادی که این را به شما نشان دادند فیلم هایی از قبیل حضور این خانم در راهپیمایی های فتنه 88 در جمع فتنه گران،مصاحبه های مکرر با رادیو های بیگانه،توهین های مکرر ایشان به دولت و ارکان مختلف نظام،صحبت های وقیح وی در مجالس انتخاباتی سال 88 را به شما نشان ندادند؟
چرا آن موقع نامه ندادید و خواستار برخورد نشدید؟
البته با توجه به زوایای مختلفی که در پی ان حرکت میتوانند ایفای وجود داشته باشد، حتی میتوان ان را نمایشی جعلی خطاب کرد که با هدف مظلوم نمایی و به جوش اوردن خون افرادی بی تدبیری مثل اقای مطهری اشاره کرد.
اگر با این منظر به این موضوع بنگریم متوجه میشویم که اقای مطهری انسان را به یاد خواصی می اندازد که عوام گونه و بدون تدبر در جریان درگیری نمایشی ای که در سال 77 در نماز جمعه با عطاالله مهاجرانی و افراد همراه وی صورت گرفت عمل کردند.
البته جای این نکته باقی است که اقای مطهری در حالی از سخن امیرالمومنین استفاده میکند که حتما میداند که زنان متعددی در طول تاریخ بودند که از جانب ائمه معصومین به دلیل دشمنی با ولایت و مقام امام مورد لعن قرار گرفتند.
افرادی که جنگ جمل را به راه انداختند از این قوم بودند و زنی که روزی همسر پیامبر بود در میان آنها خود نمایی میکرد.
محسن محسنی بازدید : 206 شنبه 14 اسفند 1389 نظرات (1)
خبردار شدیم که بار دیگر احساس وظیفه کرده اید و همچون گذشته با نام دفاع از حق و حقیقت نامه به یکی دیگر از مسئولین خدوم انقلاب نوشته اید /
آیا به فرض پذیرش خواست حضرتعالی توسط مسئولین محترم قضائی کشور مبنی بر حضور شخص رئیس جمهور برای محاکمه در قبال اتهامات مضحکی که حضرتعالی و دوستانتان آنها را منشا تمام مشکلات و معضلات می دانید(!) ، قبل از آن شخص جنابعالی و آقای هاشمی رفسنجانی نیز این آمادگی را دارید تا با درخواستهای مکرر میلیونها ایرانی، در دادگاهی صالح و در محضر قضاتی عادل ، بخاطر توهینهای مکرر به منتخب ملت بزرگ ایران و تهمت و افترا بستن سراسر کذب پایگاه شخصی جناب آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست محترم جمهوری و همچنین حضرت علامه مصباح یزدی - که هنوز چند روزی از سخنان مجدد رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) پیرامون فضائل وی نگذشته است - محاکمه شوید و مجازات لازم اجرا گردد یا ساحت همایونی حضرات این اجازه را به احدی نخواهد داد؟!
 
 
سرویس سیاسی بی باک؛ مهدی صاحبی: تولید و پخش گسترده فیلم اهانت چند فرد به خانم فائزه هاشمی در فضای مجازی و شانتاژ جیره خواران همیشگی خاندان قدرت و ثروت، و مظلوم نمایی رسانه های حامی آنان در آستانه انتخابات ریاست خبرگان رهبری از اتفاقاتی است که چندان دور از انتظار نبود.

اکنون زمان اکران فرا رسیده است امّا قلم فرسایان و سخن پراکنان باید تبلیغات گسترده ای را در ایام اکران به راه بیندازند تا آمار تماشاگران بیشتر و بیشتر شود و حتی برخی مسئولین نیز حس کنجکاویشان گل کند و بلوتوثهایشان را روشن کنند و بعد از دریافت و مشاهده دست به قلم شوند و مصاحبه و مباحثه ای در این باره به راه اندازند و آنچه از آیات و روایات حفظ شده اند چاشنی کار کنند.

حالا مثل همیشه نوبت از ما بهتران است تا پا به عرصه بگذارند و نامه گشاد بنویسند و با تیکه تیکه کردن روایات و توصیه های اخلاقی بزرگان، آماده دق کردن شوند.

در این مرحله نیز مثل همیشه توفیق حمل این بار گرانبها(!) به علی آقای مطهری سپرده می شود چون وی وارث و حامل علوم و فضائل سنگین ابوی بزرگوارشان هم می باشند(!) و در حمل و نقل تجربه بالا و ید طولایی دارد

و اکنون چند حرف حساب و جدی برای کسانیکه ملت را نفهم و خود را خدای فهم تصور کرده اند!

جناب آقای علی مطهری!
خبردار شدیم که بار دیگر احساس وظیفه کرده اید و همچون گذشته با نام دفاع از حق و حقیقت نامه به یکی دیگر از مسئولین خدوم انقلاب نوشته اید.

شما در نامه خود به ریاست محترم قوه قضائیه نوشته اید:" حادثه هتاکی و دشنامهای ناموسی به خانم فائزه هاشمی فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی چیزی نیست که بتوان از کنار آن گذشت. به تعبیر امیرالمومنین علی علیه السلام اگر مسلمان از غم این حادثه دق کند و بمیرد مورد ملامت نیست بلکه سزاوار است"

شما در بخشی دیگر از نامه خود مثل همیشه ریشه تمام مشکلات و ناهنجاریها را در مناظره ریاست محترم جمهوری دانسته اید که انگار قبل از مناظرات آقای احمدی نژاد چنین کلیپ های در مملکت بازی نمی شد و مردم نقل و نبات بر سر فائزه هاشمی می ریختند و همگان در مدینه فاضله کسب فضل می نمودند!

اکنون لازم می دانم چند نکته را خدمت امثال شمایی عرض کنم که ادعای خدایی در فهم و شعور را داشته امّا به گواه مردم و بزرگان انقلاب، خواسته یا ناخواسته در کف کوچه مرحوم بی بصیرت ولو شده اید.

ابتدا صریح و شفاف می گویم تا بدانید که اگر آقای احمدی نژاد در تهران کمتر از سایر شهرها رای آوردند و تعداد طرفدارن جناح مخالفش در ابتدا بیشتر بود، نشان از خیل بی بصیرتان مقیم تهران نیست که حضرتعالی خود را با عجله هرچه تمامتر به قعر دره همپیالگی با دشمنان نظام و انقلاب پرتاب می کنید، تا شاید به گندمش برسید بلکه در آن ایام دود قطار فتنه به کمک آلودگی هوای تهران آمد و قدرت دیدها به گونه ای کم گردید که برخی از  نخبگان و دوستداران نظام و انقلاب  هم راه بیت امامشان را گم کرده بودند امّا به برکت بارانهای سیل آسایی که از دیدگان عزاداران حسینی(ع) در 9 دی 88 در آسمان کشور همیشه سرافرازمان باریدن گرفت، به لطف خدا و عنایت خاصه حضرت ولی عصر(عج) آسمان صاف و زلالتر از قبل شد  و  سیل و طوفان ملت در 22 بهمن همان سال با خروش میلیونی خود اندک خس و خاشاک برجای مانده در سطح شهر تهران را برای همیشه برچید و به زباله دان تاریخ سپرد ، به گونه ای که کودکان تازه پا به خیابان گذاشته هم با خیال راحت از جانب مادرانشان دستشان رها می شد و راه بیتشان گم نمی گردید لذا از آنجا که خواب برداشت گندم شمیرانات ، فرمانیه ،  ونک ، تجریش و... در بین الطلوعین بوده اعتباری ندارد و برای جلوگیری از افتضاحات و رسوایی های بیشتر پیشنهاد می شود تا به کلی از ذهنت پاک شود که ترکیباتش با گندم ری فرق زیادی ندارد

دوم: حضرتعالی که چندی پیش به حضرت آیت الله جنتی انتقاد کردید و با عباراتی سبک ، نابخردانه و توهین آمیز، ایشان را بی منطق تر و نادانتر از سایر مردم خواندید و خطاب به این سرباز مظلوم و فداکار انقلاب گفتید: " به نظر می رسد خواست مردم مبنی بر محاکمه موثرین در فتنه، منطقی تر و قانونی تر از درخواست جناب عالی است زیرا همه احکامی که صادر فرموده اید فرع بر محاکمه این افراد است و بدون رسیدگی اتهامات آنها در دادگاه صالح و صدور حکم قانونی قابل اجرا نیست. علت اصرار مردم بر محاکمه این افراد این است که مادام که متهم تبدیل به مجرم نشده و مجازات برای او معین نگردیده است نمی توان به او تعرض کرد و محدودیت برای وی ایجاد نمود و او را از حقوق شهروندی محروم کرد، والا مجازات مستقیم این افراد توسط مردم کار آسانی است و تا کنون رشد اسلامی مردم ما مانع این کار بوده است."

اگرچه درخواست صریح ملت و نخبگان کشور بر مجازات اعدام سران فتنه بخاطر وضوح و روشنی کامل جرم آنها و رفتارهای خلاف شرع و قانونشان، در شعارهایی چون " موسوی و کروبی اعدام باید گردند" تو دهنی محکمی بود بر حضرتعالی تا بر کرسی بصیرت ملت ننشینی و با تحریف خواست آنان، برای نفس خویش عقده گشایی ننمایی امّا به فرض حقیقت داشتن ماجرای اهانت به فائزه هاشمی توسط چند جوان فریب خورده ( از کی؟ بماند) و عدم توطئه و برنامه ریزی قبلی از جانب امیرفرشادهای ابراهیمی ،  شما را چه شده است که به ریاست قوه قضائیه دستور می دهید تا دستور عاجل برای اجرای حکم در این زمینه را بدهند آیا رفتاری خطرناکتر از براندازی نظام صورت گرفته است که شما را در آن موارد بی تفاوت و در این مورد خاص به چنین واکنش تندی وا داشته است؟!

سوم : به فرض عدم برنامه ریزی قبلی برای ساخت این کلیپ به منظور مظلوم نمایی برخی سیاسیون ، این اتفاق توسط چند جوان خودسر، هتاک و بی بهره از اخلاق و متانت اسلامی صورت گرفته که به هر جریانی منتسب باشند نوع کلمات به کار برده شان کاملا از دیدگاه ما محکوم است امّا همانطور که می دانید خانم فائزه هاشمی و آقای مهدی هاشمی بارها بر علیه منافع ملی و آرمانها و ارزشهای ملت شریف ایران - که همان جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است - توهین و اهانت نموده اند و با مخالفان نظام هم صدا و همنشین شده اند و  خانم فائزه هاشمی بارها سعی کرده تا به گفته خود خرید ساندویچ و روسری اش را در کف بازار اغتشاشات انجام دهد و مهدی هاشمی هم که از متهمان اصلی اغتشاشات بعد از انتخابات است با وجود درخواست مکرر مردم و مسئولین نسبت به بازگشت و محاکمه وی همچنان از این امر سر باز می زند و با بی اعتنایی به خواست مردم و نظام در خارج از کشور به سر می برد، آیا حضرتعالی تا کنون وظیفه تان علی الحساب چیزی احساس نکرده تا پیرامون محاکمه و مجازات عاجل این دو نفر و امثال آنها نامه ای به مسئولین مربوطه بنویسید؟

چهارم: شما همواره درخواست محاکمه ریاست محترم جمهوری ایران بخاطر سخنان مطرح کرده در مناظرات تلویزیونی شان را کرده اید آیا به فرض پذیرش خواست حضرتعالی توسط مسئولین محترم قضائی کشور مبنی بر حضور شخص رئیس جمهور برای محاکمه در قبال اتهامات مضحکی که حضرتعالی و دوستانتان آنها را منشا تمام مشکلات و معضلات می دانید(!) ، قبل از آن شخص جنابعالی و  آقای هاشمی رفسنجانی نیز این آمادگی را دارید تا با درخواستهای مکرر میلیونها ایرانی، در دادگاهی صالح و در محضر قضاتی عادل ، بخاطر توهینهای مکرر به منتخب ملت بزرگ ایران و تهمت و افترا بستن سراسر کذب پایگاه شخصی جناب آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست محترم جمهوری و همچنین حضرت علامه مصباح یزدی - که هنوز چند روزی از سخنان مجدد رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) پیرامون فضائل وی نگذشته است - محاکمه شوید و مجازات لازم اجرا گردد یا  ساحت همایونی حضرات این اجازه را به احدی نخواهد داد؟! و یا اینکه نعوذ بالله شما اعتقاد دارید که شان خانم فائزه هاشمی ( متهم لیدری در اغتشاشات و تحریک ضدانقلاب) که همچون حضرتعالی با استفاده از نام و آوازه  دیگران و رانت نزدیکان و منسوبان خود شهرت چند روزه ای یافته است، از  جایگاه و منزلت حضرت علامه مصباح یزدی و همچنین ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران بالاتر و رفیع تر می باشد؟! و همچنین خواست ملت از نگاه شما بسیار بی ارزشتر از این حرفهاست که در کنار توقع مغرضانه و ناشی از عدم بصیرت حضرت عالی به آن اعتنایی شود!

پس آیا جا ندارد که بخاطر تهمت ، افترا و اهانت های گسترده ای که در سالهای اخیر از جانب شما و یا دوستان امروزتان علیه علامه مصباح یزدی و همچنین ریاست محترم جمهوری که منتخب میلیونها ایرانی است صورت گرفته  کمی دق کنید و بمیرید تا همگان بویژه ابوی بزرگوارتان از این عمل خشنود شوند و از شما تعریف و تمجید کنند؟!

جناب آقای مطهری!
خود خوب می دانید و ملت بصیر ایران نیز بهتر از شما می دانند که بی شک و قطعا جواب حضرت عالی در این باره منفی خواهد بود زیرا حضرت عالی آنچنان مشغول رفع موانع فروش منطق و کتب اعتقادی و اخلاقی مرحوم ابوییتان بوده اید که فرصت مطالعه و کسب منطق ، اخلاق و اعتقادات لازم برای یک نماینده  مجلس شورای اسلامی را پیدا نکرده اید و جناب آقای هاشمی رفسنجانی چنان قداستی در فکر و اندیشه تان دارد که حاضرید هزاران احمدی نژاد  را به پایش قربانی کنید و این منشا همان چیزیست که سخنان حضرتعالی مایه خشم یاران و دوستداران انقلاب و نظام و  آلت دست فتنه گران و دشمنان این مرز و بوم گردیده است.

نمی خواهیم به شیوه حضرتعالی خود را برکرسی بصیرت ملت بنشانیم و از زبان آنها حرف دلمان را بزنیم ولی سئوال ما اینست که آقای علی مطهری که صرفا به اعتبار و احترام پدر بزرگوارشان در نزد افکار عمومی بر کرسی نمایندگی  مجلس نشسته است ، به خیال خود از کدام عالم قدسی تشریف آورده اند که خود را معصوم  و بر قله فهم و اخلاق فرض نموده و از مظلومیت ریاست محترم جمهوری سوء استفاده می کنند و در این برهه حساس که مسئولین اجرائی کشور بدلیل کثرت برنامه ها و تلاش و کوشش بی وقته در خدمت به نظام و مردم، فرصت پاسخگویی به خزعبلاتی از این قبیل را ندارند، شما آتیش بیار معرکه شده اید و با سخنان و رفتارهای نسنجیده خود خدمتی مضاعف به فتنه گران و ضدانقلاب نموده اید.

جناب آقای مطهری!
مگر آقای احمدی نژاد در آن شب تاریخی که با سخنان منطقی، علمی و  با شجاعت انقلابی خود لایه های پنهان نفاق و فساد را برای همگان برملا کرد تا مسئولین محترم قضائی بعد از مطالبه منتخب ملت به نمایندگی از  عموم مردم سکوت و مصلحت خود در این باره را بشکنند و اقدامات لارم را انجام دهند، جز خواست ملت و نیروهای انقلاب چیزی را بر زبان جاری کرد؟ مگر بیان حرف و حدیثهای پیرامون فساد مالی مهدی هاشمی صرفا سخن شخص آقای احمدی نژاد است؟ اگر صحبتهای ایشان کذب و افتراست پس کمی چشم و گوشتان را باز کنید تا ببینید و بشنوید که متهم  مورد نظر رئیس جمهور محبوب و منتخب ملت ایران -  که شما از افشای ماهیت او بسیار خشمگین و عصبانی هستید -  اکنون در کجا و در آغوش چه کسانی سکونت گزیده است؟!

امروز حتی برای کودکان و نوجوانان این سئوال مطرح است که چرا به جای مهدی هاشمی، برادرش محسن فرار نکرد؟! چرا به جای فائزه هاشمی، فاطمه هاشمی مورد توهین و انتقاد قرار نمی گیرد؟!

جناب آقای مطهری!
باز تصریح می کنیم و به تسامح می گذریم از بی پدری و مادری سیاست که برخی جریانات انحرافی اقتضایش را استخدام ریش داران بی ریشه مزد بگیر می دانند تا همواره از آنها بعنوان ابزار مناسبی برای تخریب نیروهای مظلوم بسیجی و حزب اللهی استفاده کنند و در گروه اقدامات از قبل برنامه ریزی شده شان بساط مظلوم نمایی و شانتاژ خبری را برای برخی پهن نمایند.

حتی حافظه های کوتاه مدت هم ماجرای" نیروی مزد بگیر و نفوذی اصلاح طلبان در جریان حزب الله را فراموش نکرده اند که چگونه امیرفرشاد ابراهیمی با چهره ای برافروخته و محاسنی انبوه و با شعارهای انقلابی به مهاجرانی و عبدالله نوری و سایر اصلاح طلبان حمله می کرد تا مقدمات هجمه به حزب الله و بسیج فراهم شود و اکنون هم عطاء الله مهاجرانی و هم امیرفرشاد ابراهیمی در خارج از کشور به سر می برند و از ارباب اصلی جیره می گیرند"

جناب آقای علی مطهری!
امروزه بر همگان واضح و شفاف است که حضرتعالی صرفا بخاطر مخاصمه با مخالفین و منتقدین جناب آقای هاشمی رفسنجانی - که یکی از آنها جناب آقای رئیس جمهور می باشد -  لب به سخن می گشایید و قلم بدست می گیرید و صرفا در زمینی اخلاقیات و روایات معصومین را ذبح می کنی که تیریش به خاندان هاشمی اصابت نکند و الا مگر می شود کلیپ کاملا مشکوک چند روز پیش در پارکینگ حرم حضرت شاه عبدالعظیم حسنی(ع) به دست حضرتعالی برسد و رگ احساس وظیفه تان را بفشارد ولی کلیپهای متعدد حضور فائزه هاشمی در اغتشاشات بعد از انتخابات و اهانت های مکرر وی به نظام و ولایت فقیه و ریاست محترم جمهوری و مصاحبه های تخریبی وی با رسانه های ضدانقلاب بر علیه جمهوری اسلامی، تا کنون توفیق تشرف به محضر همایونی تان را نداشته باشند!

جناب آقای مطهری!
آنچه از نگاه و سخنان عاقلان و نخبگان این مرز و بوم و شعارهای مردم بصیر ایران بر می آید اینکه حضرتعالی با شیوه اتخاذی اخیرتان به گندم ری که سهل است به گندم شمیرانات هم نخواهید رسید و جا دارد در این ایام بیش از فروش به مطالعه کتب پدر بزرگوارتان علامه شهید و بصیر، استاد مرتضی مطهری(ره) اهتمام بورزید زیرا از نگاه قرآن و اسلام و ملت شریف ایران، آقازادگی ملاک فهم و فضیلت نیست بلکه مسافران کشتی نوح به صرف اطاعت و همنشینی با پیامبر خدا، بر آقازادگان قلب زنگار گرفته برتری و فضیلت یافتند و پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد.
محسن محسنی بازدید : 207 شنبه 14 اسفند 1389 نظرات (0)
رسانه های ضدانقلاب از «سه شنبه افتضاح» به جای «سه شنبه اعتراض» یاد می كنند. اشاره آنها به هیاهویی است كه طی یك هفته در محافل اپوزیسیون خارج نشین درباره خودنمایی در روز ۱۰ اسفند به راه افتاده بود و سرانجام هم با عكس و ویدئوهای آرشیوی برگزار شد!
 
به گزارش  کیهان در فهم ابعاد این افتضاح كافی است توجه كنیم كه سایت حرفه ای بی بی سی پس از روزها تبلیغات و هیجان آفرینی، ساعت ۲۰ شب سه شنبه، تیتراول خود را به «درگیری های پراكنده در تهران» اختصاص داد اما عكسی كه برای این به اصطلاح گزارش برگزید، به نوعی زرشكی ترین شاهكار این رسانه انگلیسی در ماه های اخیر بود. این عكس كه ساعتی بعد كلاً از بی بی سی مفقود شد، یك كامیون حمل بار شهرداری را به همراه چند رفتگر و در حال حمل چند سطل آشغال نشان می داد!

بعد از آن هم بی بی سی و رسانه های مشابه به نام «یك شاهد عینی»، «به گزارش سایت به نقل از سایت...»، «شنیده ها» و... تلاش كردند خبرسازی كنند اما كمترین سند تصویر و ویدئویی منتشر نكردند.
 
در یكی از معدود ویدئوهای منتشره از سوی این شبكه ها كه پنج ثانیه بیشتر نیست، كمتر از ۱۰ نفر در حال شعار دادن هستند!
 
در واقع شیوه جدیدی از خبرنویسی در این رسانه ها اختراع شده كه در آن آرزوهای ناكام به جای خبر و گزارش به رشته تحریر درمی آید. این روند گزارشگری و خبرنویسی باعث شده تا برخی از كاربران شبكه های مجازی نام «راهپیمایی اجنه و اشباح» را برای تبلیغاتی نظیر تبلیغات اول و دهم اسفند بگذارند.
 
برخی دیگر از این كاربران هم با اشاره به خالی بودن صحنه قرار از اپوزیسیون، می گویند شاید در مبادله قرار دچار حواس پرتی شده اند و بعد می نویسند: حكایت همان بابایی است كه می گفت نمی دانم ساعت ۱ با ۱۱ نفر قرار دارم یا ساعت ۱۱ با ۱ نفر؟!


افتضاح اخیر باعث شد تا بسیاری از نویسندگان و سیاست بازان حرفه ای فراری كه معمولا در تبلیغات حسابی داغ می كنند، طی یكی دو روز اخیر دچار لكنت زبان شوند. با این حال برخی نویسندگان گمنام تر زبان به اعتراض گشوده اند
چنان كه سایت «سكولاریسم نو» می نویسد: سران سبزها را هم گرفتند و خبری نشد و معلوم شد سبزها در توهم به سر می برند. آنها عاشق «خاص» و «ویژه» نشان دادن شرایط كشور هستند. اما دل خوش كردن به بیانیه و اطلاعیه، سطحی گرایی آنان را به مبتذل ترین شكل نشان می دهد.

یك كاربر بالاترین هم كه عصبانی به نظر می رسید، نوشت؛ «این طوری هیچ فایده ای نداره، اگه قراره به این بچه بازی ها ادامه بدیم، همون بهتر كه دیگه فكر تظاهرات نباشیم»
 
 و كاربر دیگری نوشت«تا می گوییم شورای هدایت و رهبری مخالفان، خیلی ها نگارنده را الكی خوش و شاید تهی مغز تصور می كنند»
 
 و سومی این طور قلم زد كه «ظاهرن با گرفتن كروبی و موسوی قیامتی برپا نشد. نكنه بعداً فریاد بزنیم، موسوی اعدام بشه-كروبی اعدام بشه، ایران قیامت میشه».

سایت جرس هم كه در لندن مدیریت می شود با اذعان به اینكه «خیلی ها در میان گروه های اپوزیسیون می گویند سه شنبه كه خبری نبوده من نمی دونم با كدام متر اندازه می گیرند؟» نوشت: افسردگی، بیماری مشترك چند نسل اپوزیسیون است و شادی برای ما یك اتفاق خارق العاده شده است. ما باید با این بیماری كنار بیاییم و كاری كه نباید بكنیم، عصبانی شدن و ترسو و بی عرضه خواندن همدیگر است. تعریفمان از تظاهرات را هم باید عوض كنیم.

یكی از عناصر ضدانقلاب خارج نشین هم در شبكه صهیونیستی بالاترین هشدار داده است: اگر چیزی تو را نكشت حتماً قوی ات می كند. حال حكایت اپوزیسیون است و تقویت رژیم. من نمی دونم این مردم چشونه كه با ما همراهی نمی كنند.
 
محسن محسنی بازدید : 199 شنبه 14 اسفند 1389 نظرات (0)

موسوی و کروبی مفت مسلم دستگیر می‌شوند و حکومت حتی رغبت نمی‌کند تلفنها را قطع بکند ، اینترنت را قطع بکند ، لااقل اس ام اس را از کار بیندازد ، صادقانه بگویم که تحقیر می‌شوم

با ناكام ماندن تلاش های وسیع تبلیغاتی جریان ضدانقلاب در داخل و خارج برای رقم زدن آشوب در اول و 10 اسفند ، یاس و ناامیدی شدیدی بر پیاده نظام این جریان در فضای مجازی حاكم شده است.قبل از 10 اسفند ،شبكه های تلویزیونی بی بی سی و صدای آمریكا و نیز سایت ها بالاترین و جرس با حراج آبروی حرفه ای خود ، خبر دروغ بازداشت موسوی و كروبی و انتقال آن ها به زندان حشمتیه را منتشر كردند تا به زعم خود با این بمب دروغین خبری ، ایران قیامت شود. اما روز اسفند كوچكترین حركتی در خیابان های تهران كه حائز اهمیت سیاسی و ارزش خبری باشد نیفتاد. این در حالی بود كه گردانندگان بیرون از معركه ، انتظار داشتند با انتشار خبر زندانی شدن موسوی و كروبی ، قیامتی در ایران برپا شود كه بعضا" از آن به عنوان انقلاب یك روزه(!) یاد می كردند.

اما اكنون پس از رسوایی روز سه شنبه ، همه پیاده نظام رسانه ای جریان فتنه و ضدانقلاب ، حتی آن ها كه روز 10 اسفند در سایت بالاترین ، توهمات خود را به نام خبر به خورد خلق الله می دادند و از تصرف میادین تهران و راهپیمایی میلیونی از امام حسین به سمت آزادی و ...خبر می دادند ، اكنون همه خیال پردازی ها را كنار زده و دقیقا" اعتراف كرده اند كه حتی با انتشار خبر بازداشت موسوی و كروبی ، اتفاق خاصی در ایران نیفتاد.امروز در سایت بالاترین ، پس از دو روز انتشار اخبار توهمی مبنی بر برگزاری تظاهرات میلیونی در اعتراض به بازداشت موسوی و كروبی ، بیشترین امتیاز كاربران این سایت - كه عموما" در خارج كشور و در زمره ضدانقلابند- به مطلبی تعلق گرفته با تیتر: «واقعیت این است كه موسوی دستگیر شد اما ایران قیامت نشد».این اعتراف بزرگ ،امروز داغ ترین لینك بالاترین است و نشان می دهد كه جماعت متوهم به زعم همه ادعاهایی كه كردند اكنون صراحتا" به شكست خود معترفند.

جالب این كه پس از این شكست بزرگ ، خوش خیالان بالاترین ، طرح فوق العاده استراتژیكی برای شكست جمهوری اسلامی ارائه كرده اند و آن هم عبارت است از : ندادن پول قبض های گاز از سوی مردم! لابد حضرات چون آن سوی آب ها نشسته اند یا جزو دهك های بالا هستند اطلاع ندارند كه دولت قبلا" یارانه نقدی گاز و برق را به حساب مردم واریز كرده است و حتی كسانی كه صرفه جویی كرده اند نه تنها پول مازادی نمی دهند بلكه سود هم می برند!

اما بخش هایی از داغ ترین لینك بالاترین كه اعتراف به شكست رسوای فتنه گران سبز است ، بدین شرح است: 

«...اما امروز که می‌بینم موسوی و کروبی مفت مسلم دستگیر می‌شوند و حکومت حتی رغبت نمی‌کند که تلفنها را قطع بکند ، اینترنت را مثل پارسال قطع کامل بکند ، لااقل اس.ام.اس را از کار بیندازد ، صادقانه بگویم که تحقیر می‌شوم . یعنی اینقدر دست کم گرفته می‌شوم که حالا دیگر مثل پارسالم هیچ لزوم و نیازی به اینکارها نیست . موسوی و کروبی را که بیشتر از یکسال و نیم هر روز گفتم و گفتی و گفتند که آخرین خط قرمزمان است به این راحتی دستگیر می‌کنند و ما باز هم بیشتر تحقیر می‌شویم . از آنطرف هم رفقائی که به تمام این مدت هر روز که مردم بیرون نرفتند بوق تغییر فاز جنبش را زدند به محض اینکه قرار شد دوباره آدمها به خیابان بروند شروع کردند به اعلام مسیر و ساعت و روز و فلان . شروع کردند به پلاکارد دست گرفتن و جلوی مردم ایستادن . آخرش جریان چطوری شد پس ؟ اینکه همان فازی است که یکسال گفتی تغییر کرده . من سوال قبلی‌ام را یکبار دیگر تکرار می‌کنم : قرار است به کجا برویم ؟ کسانی که خواسته و یا ناخواسته مسئول هدایت فکری جنبش هستند آیا تکلیف کار با خودشان روشن هست که با مردم هم باشد ؟ یکیشان اطلاعیه می‌دهد می‌گوید ما نسل اندر نسل تابع ولایت فقیه بوده و هستیم و الهی کمرمان بشکند اگر بخواهیم مشکلی برای جمهوری اسلامی به وجود بیاید . یکی دیگرشان می‌گوید لطفاً اول یکنفر ولایت فقیه را برای من ترجمه بکند تا بعدش بدانیم باید چه چیزی را قبول داشته باشیم . هر کدام یکجور . جنبش بدون رهبر هم که خنده‌دارترین جوکی است که می‌شود شنید...»

 

 

 

محسن محسنی بازدید : 187 شنبه 14 اسفند 1389 نظرات (0)
بعد از شکایت علی مطهری از هتاکان به فائزه هاشمی ، مهدی کوچک زاده نیز به همان دلیلی که بهانه شکایت مطهری شده است، علیه مطهری شکایت کرد.



http://www.aftabnews.ir/images/docs/000086/n00086672-b.jpg


کوچک زاده با طرح شکایتی از علی مطهری به دلیل فحاشی، خطاب به رئیس دستگاه قضائی نوشت:
ریاست محترم قوه قضائیه

آیت‌الله صادق لاریجانی دامت برکاته

با اهداء سلام و آرزوی توفیق، حادثه هتاکی و دشنام‌ آقای علی مطهری به اینجانب "مهدی کوچک زاده" نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ، چیزی است که می خواستم به حرمت حاصل عمر امام "ره" ،آیت الله شهید مرتضی مطهری، از کنار آن بگذرم چرا که به تعبیر قرآن کریم " و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما". ولی با توجه به تذکر آقای مطهری در فراز آخر شکایتی که برای شما ارسال نموده ،و در ادامه همین شکایت آورده شده است ، مبنی بر اینکه " اگر امروز کوتاهی شود، این پدیده شوم (منظور فحاشی) دامن همه را خواهد گرفت و این لکه ننگ بر دامان انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند" و فقط به منظور حفظ حرمت انقلاب اسلامی و مجلس شورای اسلامی که باید در راس امور باشد! این شکایت را تنظیم و به محضرتان تقدیم می دارم. امید است به موازات دستوری که برای رسیدگی به شکایت ایشان صادر می فرمایید امر فرمایید تا به شکایت اینجانب "مهدی کوچک زاده" ،که علیرغم ارادت قلبی به بزرگان و بزرگزادگان واقعی هیچ نسبتی اعم از سببی و نسبی با هیچ بزرگ و بزرگزاده ای ندارم، نیز رسیدگی نمایند تا بی طرفی دستگاه قضا بر همگان اثبات شود و نتوانند ادعا کنند که در این کشور برخی بزرگزادگان از همه قید و قانونی آزادند و این فقط ضعفا و غیر مرتبطین با بزرگزادگانند که به خطاهایشان رسیدگی می شود. لازم به یاد آوری است با اصرار نائب رئیس محترم مجلس و تحت اشراف ریاست مجلس (اخوی گرامی جنابعالی) فحاشی آقای مطهری بر خلاف قوانین از متن چاپ شده مذاکرات آن روز مجلس حذف گردیده است! ولی فیلم و نوار صدای ایشان در آرشیو مجلس موجود است.

حادثه از این قرار است که آقای علی مطهری در حین نطق خود در مجلس که از رادیوی مجلس برای عموم به طور زنده پخش می شد توهین و فحاشی هایی به اینجانب کردند که بر اساس مواد ۶۰۸ و ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی که اشعار می دارد:

ماده ۶۰۸ – توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک چنانچه موجب حد قذف نباشد به مجازات شلاق تا (۷۴) ضربه و یا پنجاه هزار ریال تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود.

ماده ۶۰۹ – هر کس با توجه به سمت ، یکی از روسای سه قوه یا معاونان رئیس جمهور یا وزرا یا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی یا نمایندگان مجلس خبرگان یا اعضای شورای نگهبان یا قضات یا اعضای دیوان محاسبات یا کارکنان وزارتخانه ها و موسسات و شرکت های دولتی و شهرداریها در حال انجام وظیفه یا به سبب آن توهین نماید به ۳ تا ۶ ماه حبس و یا تا (۷۴) ضربه شلاق و یا پنجاه هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم می شود.

قطعا مستحق مجازات می باشند.

البته پیش از آن نیز ایشان با اظهار مطالبی توهین آمیز نسبت به نام خانوادگی من به پدر و خانواده من اهانت کرده اند که از برنامه زنده رادیو گفتگو پخش و ملت ایران آن را شنیده اند و نوار صدای آن نیز در آرشیو صدا و سیما موجود است و این نشان می دهد ایشان بر تکرار عمل زشت و مجرمانه خود اصرار دارند و احتمال تکرار آن نیز بسیار زیاد است.

گذشته از اینکه باید بررسی شود که چرا برخی فرزندان بزرگان انقلاب ما به این انحطاط کشیده شده اند و بنده از ریشه یابی آن در اینجا پرهیز می کنم، نظر به اینکه فیلم و صدای فحاشی آقای مطهری هم در مجلس و هم در برنامه رادیو گفتگو موجود و نیازی به تحقیقات پیچیده برای شناسایی مجرم و جرم نمی باشد، مستدعی است دستور اقدام عاجل درخصوص اجرای حکم در ملاعام پس از اثبات جرم در دادگاه صالح، صادر فرمایید.

اگر امروز کوتاهی شود، این پدیده شوم دامن همه را خواهد گرفت و این لکه ننگ بر دامان بزرگزادگان در انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند. قبلا از حسن توجه جناب عالی سپاسگزارم.

با تقدیم احترام

مهدی کوچک زاده

نماینده مردم تهران ، ری ، اسلامشهر و شمیرانات در مجلس شورای اسلامی

محسن محسنی بازدید : 216 شنبه 14 اسفند 1389 نظرات (0)

921650509_orig.jpg

رهبر جریان صدر در عراق با اشاره به دسیسه‌های آمریکا در کشورهای مختلف دنیا تاکید کرد: آمریکا که "معمر قذافی" را به قدرت رساند، اکنون درصدد حذف و خلاص شدن از شر او است.

به گزارش سرویس بین الملل شبکه ایرن، ‌مقتدی صدر ‌در بیانیه‌ای با اشاره به سرنگونی رژیم صدام، آمریکا و دیگر کشورهای غربی را متهم کرد که در کشورهای عربی مزدوران خود را به قدرت رسانده و از رژیم‌های دیکتاتوری حمایت می‌کنند و پس از آن به بهانه دموکراسی و آزادی اعراب وارد عمل می‌شوند.
بر اساس گزارش العالم، صدر با بیان اینکه فریبکاری‌های وقاحت‌آمیز آمریکا ضد کشورهای دیگربرای همگان آشکار شده است، خاطرنشان کرد: ما همواره با هرگونه دخالت دولت شرور آمریکا در امور دیگر کشورها مخالف بوده و هستیم.
مقتدی صدر از ملت‌های عربی و بویژه مردم عراق خواست در تظاهراتی مسالمت‌آمیز مخالفت خود را با اقدامات آمریکا اعلام کنند.
رهبر جریان صدر تاکید کرد: همه ملت‌ها و به ویژه ملت لیبی با دخالت سیاسی یا نظامی آمریکا در امور داخلی کشوشان مخالفند.
آمریکا اعلام کرده است که تصمیم دارد چند کشتی و هواپیما به پایگاه‌هایی نزدیک لیبی اعزام کند. چهارشنبه گذشته دو ناو آمریکایی از کانال سوئز عبور کردند. آمریکا همچنین 400 تفنگدار جدید را در پایگاه نظامی این کشور در یونان موسوم به کرت مستقر کرد.

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • سلام هموطن

    آمار سایت
  • کل مطالب : 180
  • کل نظرات : 67
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 215
  • باردید دیروز : 49
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 599
  • بازدید ماه : 956
  • بازدید سال : 2,367
  • بازدید کلی : 66,613